خوش بحالش هر که تنها با پرستو می چمد
می شود حالی به حالی تا پرستو می چمد
می خرامد مثل آهو بی خیال از هر چه هست
خواب می بیند که بی لالا پرستو می چمد
مثل برسیسای عابد باش و از ترسا نترس
بالاخص وقتی که بی پروا پرستو می چمد
فرض کن الان خدا سرگرم کاری دیگر است
تا قیامت از همین حالا پرستو می چمد
ناگزیری از گریز از خویشتن پیرانه سر
تا ببینی حول و حوشت را پرستو می چمد
گل اگر چون غنچه در خود شد فرو، باکیش نیست
غنچه را چون گل ببیند وا، پرستو می چمد
پر تلاطم تر بکوبد پا، برقصد موج، تا
در کنار ساحل دریا، پرستو می چمد
در شگفتم زاهدانِ بی ریای حُقّه باز
{{مَنِّ}} شان تا می شود {{سَلوی}} پرستو می چمد
سر در آورد از جنون تا دید مجنون هر زمان
می شود دلواپسش لیلا، پرستو می چمد
قافیه را تا نبازد مفت، وامق را بگو
عشوه می ریزد اگر عذرا، پرستو می چمد
آی ای شُل بند شلوارانِ بی پروای هیز
تا که نشناسید سر از پا، پرستو می چمد
مطمئن باشید در کوی شما، مانند کبک
نوش جان کردید اگر حلوا، پرستو می چمد
تا که در قوس سعودت دید، می بالی به خویش
ناگهان در لیلة الاسري پرستو می چمد
بگسلی تا از خودت، یکباره بی چون و چرا
تا تو را سازد به خود شیدا، پرستو می چمد
گم شوید ای عاشقان در ناکجا آبادها
هر کجا پیدا و نا پیدا، پرستو می چمد
شیرین و زیبا بود