سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        واژه ها

        شعری از

        حامد(شاعر بدخط)

        از دفتر چشمانت آرزوست نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ ۲۰:۴۹ شماره ثبت ۷۴۲۸۲
          بازدید : ۴۹۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ای دختر زیبای شهر
        حواست نیست
        زیبایی ات
        چه هیجانی ،چه شور و اشتیاقی
        بین واژه ها انداخته است
        هر کدام میخواهند
        تصویری عاشقانه تر
        از تو و
        از چشمان تو
        به نمایش بگذارند
        اما
        این واژه ها 
                  این کلمات
                        این حرف ها
        هیچ نمیدانند
        درک نمیکنند
        که عشق ،نام دیگر توست...
        اعداد را می بینی
        چه بی تابانه
        چه بی حساب
        شوق دارند که زادروز تو باشند
        میخواهند در تاریخ ماندگار شوند
        در زادروز زیباترین مخلوق خدا...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۰:۵۲
        درود بزرگوار
        عاشقانه و زیبا بود خندانک
        حامد(شاعر بدخط)
        حامد(شاعر بدخط)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۱۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۰۷:۰۹
        درودتان جناب مهرآبادی عزیز و فرزانه
        بسیار زیباااااااا و دلنشین
        قلمتان جاری
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        حامد(شاعر بدخط)
        حامد(شاعر بدخط)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۰۷:۵۳
        سپاس بیکرا از شما جناب شوکران عزیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۴:۰۹
        درود بر حامد عزیز و ادیب
        احسنت برادر بسیار عالی
        مانا باشید به مهر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حامد(شاعر بدخط)
        حامد(شاعر بدخط)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۴:۵۸
        سپاس بیکران از شما برادر راجی بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۲۰:۰۲
        درود بر شما........... خندانک خندانک خندانک خندانک
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ ۰۲:۳۰
        درود خندانک خندانک
        زیبابود خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ ۱۵:۵۱
        سلام برشاعر بزرگوار
        درودتان بسیار زیبا وقشنگ می سراید زنده باد
        آفرین جاده زندگیت سرسبز آسمان قلبت آبی
        درپناه خدای مهربان آمین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ ۰۱:۵۷
        درود بر شما
        نیلوفر (دختر پاییز)
        دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸ ۱۷:۵۱
        درود زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4