جانم ....
با تو هستم با تو
با خود خودت با تو
با تویی که شده ای غزل شعرهای عاشقانه ام...
با تو...
با تویی که شده ای دلیل
خنده هایم
دلتنگیهایم
بغضهایم
با تویی که دیگر فضای خانه کم است
برای دوست داشتنت
باید به خیابان زد
پرواز کرد
اوجگرفت
و عاشقانه رقصید
آنقدر غرق دوست داشتنت شده ام
که دیگر واژگانی برای نوشته هایم پیدا نمیکنم
کاش میدانستی داغ فراغ
چون نقره فام مرا عزلت نشین
کلبه احزان کرده...
اگر باد چوب لای احساسم نگذارد
عطر نفسهایت در هوا برایم طنازی میکند
ولی به قدری دلتنگت هستم که فقط حضورت آرامم میکند
کاش میدانستی..!
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
زیبا سرودید