جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
سفر
پیدایشی دگرسانست
روایت تلخ رویشی از عدم،
در جست و جوی طلای خدایان
به خوابی ژرف...
از ماورای کهن، اینک
در هجوم کنیسه های سرد
با گراوه ی عطش، سرود تازه ای داشته باشم..
از برجهای خون، در انزوای سکوت دشتهای برف
رجعت سازهای عدن مرا به خویش میخواند که ایستاده باشم..
باز
کرانه های دریای تیبریاس، ابریق غروبنده ی مس، و اندام سربین کوهستانی شکسته
در گدار صامت بلند آزادی
و_آزادی_"، ای واژه ی همیشه سبز!
الهگان شعر انگشتانت مرا از خویش میگیرد، که دویده باشم..
تو را،
اقیانوسْ ساحت مواج
آبیگام شهوت سرزمین آهوها،
ازآن دست
، که مردان موسیقی و شراب،
_در معراج دیرنده ی آتش و آب_، دوست میدارم...
در بندرگاه کبود چشمانت، لجه های شطح آسمان
در رمه های اشک
نشسته بر زانوان عبودیت خویش
خیره بر انکسار افقهای بنفش اورشلیم
آنگاه که حقیقت را از عشق میگیرند، با جام پسح آرمیده باشم..
میتپم
به لابه ی گرم جنگلهای منگرو،
به اسارت عهد شب گیسوانم
و خورشید و ماه، با جولان کهکشانهای بکر سینه ام
، که تو را سراییده باشم
سوگند به طور
به کتیبه ی شرح بیت المعمور
"اِهیه اَشِر اِهیه"
،
پروردگاران به گل نشسته ی اعصار را به سخره می گیرم
، اشباح ستیهنده ی لات و منات!
در شکنجه ی شهید هر فوریه
، اهیه اشر اهیه
بی توبه ای!
در شبات.
.
.
.
(ابرها
در غبار یخ آذین هر زمستان
تاریخ را نقره فام گریسته اند
تزویر شمع ها سیاه
افسوس شمع ها، سپید!!...)
.
.
.
در آوردگاه گشن آهنگها
از فراز تپه ی گنجشکها
، به کشف نگاه تازه ای از من اگر می آیی،
بوی چوب و رُزهای وحشی را بینقاب تلاوت کن
تا برای تو خوانده باشم
در زخم تاج عشق
با یادهای سرخ
در حجم بینهایت عطری که هست،
شاعوت را به شکوفه بنشینم
و تو را،
تو را ای شرافت موعود!
بر لبهایم داشته باشم...
..
سیده نسترن طالب زاده
"از اشعار ترجمه شده ام به زبان عبری و روسی"
|