خوکی پلشت (( هجویه ای نثار ترامپ))

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و بجا بود
این مردک یک کلاه بردار و لات حرفه ای است که سر مردم آمریکا کلاه گذاشته است اگر راست میگوید چرا فرزندان و دامادش سرمایه هایشان را از چین به آمریکا منتقل نمی کنند؟
مالیات ثروتمندان و دستمزد ها را کاهش داده در نتیجهافراو مزد و حقوق بگیر قادر به پرداخت هزینه های زندگی نیستند لذافرار جوانان آمریکایی بشدت افزایش یافته است
نژاد پرست است و آنرا ترویج میکند
قدس عزیز و بلندی های جولان را به نتانیاهو باج داد چون بز دل و ترسو است
و از رسوایی تقلب ها و دوز وکلک هایی که در انتخاب بکار برده میترسد و برای انتخابات آینده دانه میریزد
آبروی مردم سرزمینش را با دروغ گویی برد و آنها را خوار و ذلیل گرد

خوکی پلشت . هجویه ای نثار ترامپ
چون تو کم پیدا شود روی زمین خوکی پلشت چشم مانند تو می بیند تک و توکی پلشت
رو به روی آینه بنشین نگاهی خیره کن تا ببینی چهره ی عفریت مفلوکی پلشت
نیستت جز هرزه گویی کلّه خر هرگز هنر کی تراود جز چرند از کلّه ی پوکی پلشت؟
ره به مقصد خیره سر هرگز نبردی ای خپل پشم خر ریسیده ای هر بار با دوکی پلشت
حال و روز موشه دایان را ببین در زیر خاک می خورد چون بر دهانت_ مثل او _کوکی پلشت
از نتانیابو توئی یابوتر از بس پخمه ای می دهد بازی تو را با دمب خود غوکی پلشت
شک نکن مانند هر دیوث دیگر لاجرم آرزو را می بری در گور متروکی پلشت
هر فسادی را توئی جرثومه ای ابلیسِ محض کس نبیند چون تو دیگر دیپلوکوکی پلشت
ز آتش دوزخ مکن پروا بزی مانند سگ می توانی رَست اگر با کاشکی، بوکی پلشت
ابراهیم حاج محمدی
وجوب شعر
آثار بسیار و البته گرانبهایی از ابراهیم حاج محمدی خوانده ام که برای بنده بدون اغراق وی را در دسته شاعرانی قرار داده که شعر را خوب می شناسد و اگر گزاف نگویم ابراهیم حاج محمدی از اندک شعرایی است که می توان او را به عنوان فصل الخطاب قواعد شعر در عروض و قافیه و مباحث مربوط به شعر شمرد.
این اثر هم ساخته و پرداخته اوست.
با نفس این که ترامپ یا فلانی را بخواهیم در شعر هجو کنیم، فریاد بر سرش بکشیم، خوارش کنیم، فحشش بدهیم یا هر چه که در اهدافمان هست به او نسبت بدهیم کاری ندارم که این روالی بوده از گذشته و بسیاری از بزرگان شعر و ادبیات فارسی این نوع قلم زنی را داشته اند.
اما با بررسی مشابه چنین آثاری که عذرخواهم از آوردن شاهد مثالش، با این اثر از ابراهیم حاج محمدی حداقل برای بنده اول به عنوان مخاطب یک نکته واضح می شود که هجو کردن هم هنری است منحصر به فرد که نه تنها از دست همه برنمی آید بلکه آن هم راه و روشی دارد که باید در مسیرش قدم برداشت و بی تردید ابراهیم حاج محمدی جزو افرادی است که هم این مسیر را خوب می شناسد هم خوب می داند چگونه طی طریق کند.
اما چه می شود که شاعری با توانایی او دچار چنین پریشانی در معانی برخی مصاریع و ابیات شود و کلافی سردرگم بسازد که آشفتگی آن اول دست و پای خودش را بندی کند.
رعایت ردیف "پلشت" که از شاخصه های ردیف سازی ابراهیم حاج محمدی است نقطه ای قابل اتکار و قوی برای این شعر محسوب می شود اما حرف روی "ک" و صدای ماقبل روی که صدای کشیده " او " است در قافیه های خوک و ... با موصوله ی " یاء " آن چنان که باید نتوانسته در اکثر ابیات تعادل معانی این شعر را برقرار کند.
انتخاب قافیه ای سخت و مشکل و احیانا بی حوصلگی شاعر و مقید بودن به ساخت شعر با این قافیه به انضمام طولانی کردن متن شعر و به کارگیری قوافی ناآشنا مهمترین موردی است که این اثر ابراهیم حاج محمدی را از دیگر آثارش متمایز می کند و نمره ضعیفی را در کارنامه این شاعر موفق رقم می زند.
به هر حال ممکن بود شاعر با به کارگیری قافیه ای ساده تر، معانی شعر خود را با قوت بیشتری به خورد مخاطب می داد و می توانست اثر ماندگار دیگری رقم بزند.
اولین ابیاتی که با تغییر قافیه و استفاده از ردیف پلشت به ذهن بنده رسید را به عنوان شاهد مثال و رهایی از سختی قافیه بازگو می کنم شاید مثمر شد.
سرخ روی زرد موی آبله رویی پلشت
مزدوج با پورن استاران و بانویی پلشت
روی خشت افتاد همچون چارپایی باربر
تا کشد بار جدل را همچو یابویی پلشت
البته این سطور از ارزش های استادی ابراهیم حاج محمدی نخواهد کاست اما این نکته را دوباره در ذهن ها تداعی می کند که به قول حضرت شمس قیس رازی:
شعر گفتن به هیچ سبیل واجب نیست.
عزت زیاد
وحید سلیمی بنی چهارم اردی بهشت نود و هشت

سلام و درود آقای حاج محمدی
امیدوارم حال خوبی داشته باشید
در باره حدیث و روایت و غیره و ذالک که اینقدر بر آنها تکیه دارید و آنها را مطلق میدانید باید عرض کنم که در زمان خود حضرت رسول اکرم مردی بود به نام تمیم داری که 50 هزار حدیث از پیامبر جعل کرد که الان در بین ما هست و به آنها تکیه میکنیم کلا در باره مزمت کاری ندارم ولی وقتی حضرت موسی برای هدایت فرعون به سوی او میرفت خداوند فرمود با فرعون با زبان نرمش سخن بگو
حال نه شما موسی هستید و نه ترامپ فرعون
کلا قضاوت را کنار بگذارید و از تعصبات دینی کناره گیری کنید که به قول خودتان (نه من) نیاز به دروس فقه و اصول است
هر چند من فقه و اصول و خارج را هم قبول ندارم و حتی دین را یک امر نسبی میدانم نه مطلق

درود بر جناب رمزی عزیز
اولا بنده حدیث و روایت را مطلق نمی دانم بلکه بالعکس معتقدم حدیث و روایت هم باید از نظر علم رجال مورد بررسی قرار گیرد و هم از نظر علم درایه و هم از جهت تطابقش با قرآن مجید و .... تا صحت و سقم انتساب آن به حضرات معصومین مشخص گردد .
ثانیا همین قرآنی که صراحت دارد که خداوند به موسی فرمان داد که با فرعون قول لین داشته باشد در آیتی دیگر می فرماید که محمد رسوالله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم . مطلق انگاری همین کاری است که حضرتعالی مرتکب آن شده اید بزرگوار .استناد به صرف یک آیه بدون توجه به شرایط نزول آن و بدون توجه به دیگر آیات قرآن در فهم معارف قران کفایت نمی کند بزرگوار . هزار نگته ی باریکتر ز مو اینجاست . أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ. از شما سوال می کنم
۱_ چرا قرآن خود نسبت به ابولهب با قول لین سخن نگفته است ؟ مگر ابولهب مانند فرعون ادعای خدایی داشت ؟
۲_ آیا امام حسین علیه السلام که ابن زیاد را هجو فرموده و او را زنا زاده ی پسر زنا زاده معرفی کرد بر خلاف قرآن و بر خلاف سیره ی جد بزرگوارشان عمل فرمود ؟
۳_ از داستان موسی و فرعون آیا تنها همین را می دانید که خداوند به موسی امر کرد که با فرعون به نرمی سخن بگوید ؟ و در قرآن نخوانده اید که : (( وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى‏ آتَیناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَینِ یقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى‏ فَقَضى‏ عَلَیهِ
آن هنگام كه به كمال نیروی جسمی و روحی رسید و كامل شد، به او دانش، توان داوری و تشخیص، دادیم و ما این چنین پاداش می‌دهیم نیكوكاران را (از قصر در آمده و) داخل شهر شد در وقتی كه مردم شهر در بی‌خبری (فاصله میان مغرب و عشاء) بودند (زیرا می‌خواست به اوضاع شهر سركشی كند و از چگونگی جامعه خبردار شود) دو مرد را دید با همدیگر به قصد كشت دعوا می‌كنند یكی از حزب او و دیگری از دشمنانش، آن كه از حزب او بود از موسی بر علیه دشمن یاری خواست؛ موسی مشتی بر دشمن نواخت و او مُرد)) ؟؟؟ آیا این موسایی که قتلی مرتکب شده است همان موسایی نیست که باید از در نرمش وارد می شد ؟؟؟
عزیز جانم، من موسی نیستم اما اگر در تفرعن ترامپ کوچکترین تردیدی دارید ، چشمان مبارک را بشویید . شما فیزیک و شیمی و ریاضیات و فقه و اصول را قبول داشته باشید یا نداشته باشید فیزیک فیزیک است و ریاضیات ریاضیات است و شیمی شیمی است و فقه و اصول نیز فقه و اصول است .
آنچه نسبی است دین نیست فهم از دین است . و به هر برداشت غیر ضابطه مندی هم فهم نمی گویند . کما اینکه فهم از طبیعت آن هم فهم ضابطه مند از طبیعت نسبی است . هیچ تعصبی هم ندارم بلکه چاکر برهان و دلیلم . تعصب کور کسی دارد که فرق خبر واحد و حدیث متواتر را نمی داند، و برای اثبات باورهای غلط خود به اخبار واحده ای که سلسله سند درستی ندارند متوسل می شود با وجود اینکه خود می داند که بسیاری از روایات و احادیث جعلی است !!!تعصب کسی دارد که برای اثبات ادعای خود به آیه ای از قرآن متوسل می شود بدون اینکه بداند در قرآن آیات دیگری با مفادی دیگر هم وجود دارد . تعصب کسی دارد که به حدیث و خبر واحد نا معتبری از رسول خدا متوسل می شود اما حدیث و روایت متواتر و معتبر از سبط رسول خدا امام حسین را نادیده می گیرد تا بتواند باور غلط خود را به اثبات برساند

یک موقعی آقای حاج محمدی از قافله عقب مانده ی جاهلیت که کورکورانه قرآن را روایت و تفسیر میکنند عقب نمانید
مگر قرآن را میتواند کسی تفسیر کند که به آن اقتدا میکنید
تمام قرآن را باید با شک و تردید نگاه کرد والا به بیراهه هایی خواهیم رفت که تاکنون رفته ایم بهتر است که نسل آینده نگاه دیگری به قرآن و تفسیر آن داشته باشند دیکته کردن احادیث و روایات و کذا وکذا ضربه ای محکم به چمبره نیازمند فرزندانمان وارد خواهد کرد همانگونه که ما را تا کنون از خداوند ترسانده اند
آیا خداوند ترسناک است ؟؟؟؟
هیچکس ما را از ترامپ و امثالهم نترسانده بلکه از خداوند جل جلاله ترسانده اند .
پس هجو نگویید که به بزرگانتان هجو نگویند . اگر ذره ای تعصب دینی دارید .

برادر گل من ، جناب رمزی عزیز بزرگوار شما که اینچنین دیدگاهی نسبت به قرآن و حدیث دارید چرا خودتان برای اثبات دعاوی تان متوسل به قرآن شدید ؟ این پارادوکس نظری و عملی را که در آن دست و پا می زنید چگونه حل می کنید ؟ جاهلیت همین است که کسی خودش پیامد های سخن خودش را نفهمد و نداند که با ژست روشنفکری گرفتن و دم از نسبیت دین و غیر قابل تفسیر بودن قرآن زدن در چه پارادوکسی و تناقضی افتاده است . از یک طرف ادعا کند دین نسبی است و قرآن غیر قابل تفسیر است و از طرفی دیگر خود برای اثبات باور خویش متوسل به قرآن شود . از یک طرف ادعا کند که ((تمام قرآن را باید با شک و تردید نگاه کرد والا به بیراهه هایی خواهیم رفت که تاکنون رفته ایم )) و از طرفی ادعا کند که چون در قرآن آمده است که خدا به موسی گفت در مواجهه با فرعون چنین و چنان کن پس فلان و بهمان .... عزیز جانم جناب رمزی عزیز خودتان متوجه هستید که چگونه باورتان را زیر پا گذاشتید و به آیه ای از قرآن{{ که به زعم شما تمامش مورد شک و تردید است }}به دیده ی یقین نگرستید و بدان متوسل شدید . جاهلیت و بل جهل مرکب مصداقی بارزتر و فاحشتر از این می تواند داشته باشد ؟؟
برادر عزیز و بزرگوارم اظهار نظر در باره قابل تفسیر بودن یا غیر قابل تفسیر بودن قرآن و نسبیت و یا اطلاق دین در حد و اندازه ی هر کسی نیست بلکه در حد و اندازه ی کسانی است که لا اقل بداهت اصل امتناع تناقض را هضم کرده باشند و در نتیجه نظرا و عملا خود در چنگال تناقض و پارادوکس دست و پا نزنند . حضرتعالی خود اگر ذره ای تعصب دینی دارید فهمتان را از دین و قرآن منقح کنید و باورتان را در باره ی نسبیت دین و قابل یا غیر قابل تفسیر بودن قرآن اصلاح فرمایید . و گرنه فکر و اندیشه ی خود را از چنگال امثال این پارادوکس ها و تناقضاتی که گرفت آنهاست رهایی بخشید
چه نیکو گفته است حضرت سعدی :
یکی بر سر شاخ، بن می‌برید
خداوند بستان نگه کرد و دید

بگفتا گر این مرد بد می‌کند
نه با من که با نفس خود می‌کند

با سلامی دوباره آقای حاج محمدی گرامی
اگر بخواهیم از منظر ادبیات به اثر شما نگاه کنیم هجویه ای ضعیف و آلوده ی فحاشی است. شاید شاعر به نیت سرودن هجویه ای شروع به سرودن کرده ولی به فحاشی لغزیده است و در بیت هفتم(شک نکن مانند... )این فحاشی به اوج رسیده و به وضوح دیده می شود و از نظر ادبی قابل توجیه نیست.
فرض کنید شما یک دو بیتی بسرائید و بگویید غزل سروده ام، آیا انتظار دارید دیگران بگویند شما غزل سروده اید؟!
اکثر پاسخ های شما به گلایه های ادبی دوستان در این صفحه حکایت از این دارد که شما قصد دارید با تکیه بر مذهب و سیاست به مخاطب تحمیل کنید که هجویه ای ادبی سروده اید و سرپوشی بر ضعف ادبی اثرتان، و لغزش شاعر از هجویه به فحاشی بگذارید در حالی که اینگونه نیست و فحاشی در ادبیات بخصوص شعر جایی ندارد.
روشی که برای پاسخگویی به معترضین این اثر به کار گرفته اید سفسطه است یعنی می خواهید از مقدمات درست نتیجه ی نادرست بگیرید و ذهن مخاطب رو به خطا بیاندازید و باطلی را حق جلوه دهید: فحاشی باطل است و عفت کلام حق.
اینکه به رفتار مولا علی(ع) و مولا حسین(ع) استناد می کنید و به این نتیجه می رسید که حق دارید فحاشی کنید نمونه ی بارز سفسطه است که البته ممکن است خودتان هم متوجه نشده باشید.
از طرف دیگر اگر به سخن مولا حسین(ع) در مورد ابن زیاد_ که واقعیتی بوده و نه افترا_ دقت کنید می بیند که مولا حتی چنین مفهومی را بسیار مودبانه به مخاطبان منتقل کردند در حالی که اگر شما با زبان عربی آشنا باشید می دانید که الفاظ دیگری هم برای این مفهوم وجود دارد که شرم و حیا و ادب مولا(ع) اجازه ی استفاده از آن الفاظ را به ایشان نداده است.
والسلام علی من اتبع الهدی

در کل آقای حاج محمدی
شخصیت انسانها زیر زبانشان است
حال میخواهید فحاشی کنید و بد بگوئید مختارید
ولی بدانید که شما هم دارید امتحان پس میدهید
هیچگاه و در هیچ جامعه ای توهین و فحاشی مورد قبول نبوده و نیست حال میخواهد ترامپ باشد یا سلمان رشدی یا حتی خاوری
چون ما در جایگاهی نیستیم که قضاوت کنیم برادر من

جناب رمزی عزیز و گرامی برادر عزیزم خود همین سخن شما قضاوتی است که خود را نقض می کند . می گویید (( ما در جایگاهی نیستیم که قضاوت کنیم )) اما آنفا قضاوت کرده اید . این است پارادوکس و تناقض . چرا از این شاخه به آن شاخه می پرید ؟

عزیز جانم برادر بزرگوار جناب محمد رضا زارع
سلام و درودتان
بزرگوارا قطع و یقین بدانید کسی که مفتخر است که در حضور او و در برابر دوربین ها پادشاه عربستان سه بار دست همسرش را بوسیده است ، بکار بردن کلمه ی دیوث در باره ای خلاف واقعیت نیست .
و نیز یقین بدانید که کسی که به دو زبان عربی و فارسی می سراید و ملمعاتی دارد اگر زبان عربی را و ریشه ی لغات عربی را از شما بیشتر نداند ، کمتر نمی داند .
و یقین بدانید که مرز سفسطه را از برهان و استدلال فلسفی از حضرتان اگر بیشتر نشناسم کمتر نمی شناسم .
و بر این باور باشید که قضاوت در باره سفسطه بودن یا نبودن سخنی در حد کسی است که لا اقل منطق تفتازانی و بخش منطق منظومه ی حاج ملا هادی سبزواری را مو به مو از حفظ باشد و هضم کرده باشد و حاشیه مولا عبد الله و منطق المظفر را کاویده باشد .
ضمنا بزرگوارا نحوی از سفسطه و بهتان این است که ادعایی را به کسی نسبت دهی و بعد در اثبات بطلان آن زمین را به آسمان بچسبانی . بنده کجا ادعا کرده ام که این اثر یا هر یک از دیگر آثارم از قوت ادبی برخوردار است ؟ عزیز جانم قوت و ضعف ادبی سروده ای را با موازین ادبی و بلاغی می سنجند نه به آنچه به مذاقمان خوش می آید و نمی آید .شما که نظرات دیگر کاربران عزیز را خوانده اید و دیده اید که دیگر دوستان نظری کاملا مخالف نظر شما دارند . نظر هر دو دسته در باره ی قوت و ضعف این اثر محترم است . و نیز سفسطه بودن سخنی را با موازین فلسفی و منطقی آفتابی می کنند نه با آنچه به مذاق خودمان می چسبد یا نمی چسبد .
بزرگوارا بسیاری از مفاخر ادبی همچون حافظ و سعدی و مولانا و .... در کنار آثار قوی آثار ضعیفی نیز داشته اند . همه ی سروده هایشان از نظر قوت و ضعف ادبی در یک سطح نبوده است .
ممکن است حضرتتان این بیت حضرت مولانا را که فرموده : (( آن ...ون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او // صد ...یر خر در ...ون او صد تیز سگ در ریش او )) ضعیف بدانید . اما به قضاوت من این بیت در اوج قوت ادبی است. چون معیار پن و شما در تشخیص قوت و ضعف ادبی یک اثر متفاوت است .
ب ای شما بدادر لزرگوار آرزوی موفقیت دارم

عطاالله مهاجرانی

وقتی حضرت محمد فرستاده خود
را به دربار ایران فرستاد

ایرانیان هیجان زده
با توهین به فرستاده
و گوینده پیام
وی را از دربار بیرون راندند
و نامه وی را پاره کردند
همین بهانه‌ای شد تا ایران بدست عمر فتح شود
نداشتن فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک توسط ایرانیان در مقابل اعراب بادیه نشین
همان شد که میدانیم ایران زیر سم اسبان عربی تاخته شد

وقتی ایرانیان فرستاده و تجار مغولان را کشتند
صدها هزار کشته دادند و خاک ایران زیر سم اسبان مغولی به آسمان میرفت
اینجا هم ایرانیان فرهنگ دیپلماسی
و رفتار دیپلماتیک
در برابر مغولان اسب چران نداشتند

وقتی ایرانیان به سفارت روسیه تزاری حمله بردند، انتقامش را در عهدنامه ترکمنچای و گلستان پس دادند
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم

وقتی به سفارت آمریکا حمله شد
تاوانش را طی ۴٠ سال با تحریم و جنگ و .... دادیم
اینجا هم

وقتی چهار سال پیش به سفارت انگلستان حمله شد
تمام خسارتش را حتی شیشه‌های شکسته شده مشروبات الکلی را پرداخت کردیم
اینجا هم فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک نداشتیم

و چند وقت پیش که به سفارت عربستان حمله شد
تمام تاریخ یادم آمد

چقدر باید خسارت بپردازیم
تاریخ برگشت سر نقطه شروع
نبود فرهنگ دیپلماسی و رفتار دیپلماتیک

ما اصولا و بنیادین بلد نیستیم
حرف بزنیم، مخصوصا با جهانیان
یعنی زبان دیپلماسی در زبان و فرهنگ ما تعریف نشده است

حتی بین پدر و مادر و فرزندان و حتی توی این صفحات مجازی و توی خیابون وقتی ماشینهامون بهم میخوره
بین همسایه‌ها و ...
اول میزنیم تو سر و کله هم و بعد میریم سراغ قانون

جهان سر به سر حکمت وعبرت است

رمز پیشرفت آمریکا و اروپا می‌دانید چیست و از کجاست؟ و راز عقب ماندگی ما هم از کجا ناشی می‌شود یک مسلمان کنیایی سیاهپوست حسین اوباما به آمریکا مهاجرت می‌کند و پسرش بعدا می‌شود باراک حسین اوباما ريس جمهور
یک خانواده پاکستانی دست تنگ در اواخر دهه شصت میلادی به انگلستان مهاجرت می‌کنند
خانواده ۹ نفره، شش پسر و یک دختر در خانه متعلق به شهرداری زندگی می‌کنند؛ پدر راننده اتوبوس است و مادر خیاطی می‌کند
پسرشان که حالا ۴۶ ساله است می‌شود شهردار لندن شغلی که علی القاعده با نخست
وزیری پهلو می‌زند
رقیبی که در انتخابات شهرداری لندن شکست خورده است
هم تماشایی است
زاک گلد اسمیت فرزند یک خانواده اصالتا یهودی
آلمانی میلیاردر
که در بهترین مراکز آموزشی انگلستان از قبیل کالج ایتون و دانشکاه کمبریج درس خوانده است
و خانواده‌اش همیشه با مرکزیت دولت و خاندان سلطنتی رابطه نزدیک داشته است
ریاست جمهوری اوباما و شهردار شدن صدیق خان این افق را در برابر دید تمامی مهاجران مسلمان
و غیر مسلمان، خانواده.های فقیر و متوسط می‌گشاید
اگر تلاش کنند می‌توانند
به عالیترین موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی برسند
دین و قومیت و جنسیت هیچکدام سدّ راه نیستند


از اول ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) قرار بود دلار اوپک جایگزین دلار آمریکا
در نظام پولی دنیا شود. در ایران شورش به راه انداختند تا اوپک عقاب خود را از دست بدهد
و این تغییر ارزی هیچوقت اتفاق نیفتد، ما مردم ساده لوح ایران خیال کردیم که
انقلاب کرده‌ایم

زمانی که ۲۱ میلیارد دلار پس‌انداز
در آمریکا داشتیم
و بیش از ۴۰ میلیارد قرارداد، در ایران ۵۲ آمریکائی را گروگانمان کردند
تا آمریکا بدون حمله به ایران یک شبه بیش از ۶۰ میلیارد دلار پول‌مان را بلوکه کرده و بالا بکشد

با گروگانگیری کشورهای نفتی عربی فورا دلارهای خود را در بانک‌های جهان تبدیل به طلا کردند
قیمت هر اونس طلا ۱۵۱ دلار بود
با هجوم اعراب برای تبدیل دلار به طلا قیمت هر اونس طلا از ۱۵۱ دلار به ۸۵۰ دلار افزایش یافت
پس از آزادی گروگان‌ها
قیمت طلا به شدت سقوط کرد
و اعراب طلای خود را به دلار آمریکا تبدیل کردند
آمریکا در این جابجائی طلا با دلار ۱۸۶میلیارد دلار سود
برد، خیال کردیم چه شجاعانه "لانه جاسوسی را فتح کردیم

و امروز ۴٠ سال است
که در نوکریشان و خدمتشان هستیم
اما با دهان کف کرده
مرگ بر آمریکا می‌گوییم
و تکه پارچه‌ای بی‌ارزش به شکل پرچمشان را آتش می‌زنیم
آنها هم به ریشمان و حماقتمان می‌خندند

جناب رمزی عزیز درود برشما
اولا برادر عزیز اگر می خواهید با از این شاخه به آن شاخه پریدن بحث را دنبال کنید لطفا ادامه ندهید چون راه بجایی نمی برید .
ثانیا چطور سخنان امثال عطاء الله مهاجرانی مطلق است و قابل استناد اما قرآن مجید و روایات و احادیث طبق باور شما نسبی و تماما مورد شک و غیر قابل استناد است ؟؟؟ سبحان الله تعالی
ثالثا اگر باصطلاح از زمره ی ابناء الدلیل هستید لطفا همان پارادوکس و تناقض نظری و عملی ای که برایتان بر ملا کردم که بدان دچار شده اید را حل کنید تا بحث به جایی مطلوب برسد و روشن شود برای جناب زارع عزیز که چه کسی دچار مغلطه و سفسطه شده است

بابا شما که ابن زیاد رو نمودید
نمیخواهید دست از سر این بنده خدا بردارید ؟؟؟؟؟
یک چیزی رو دست گذاشتید و مدام آن را تکرار میکنید و پا فشاری هم میکنید که شعر من در کمال ادب سروده شده است
قبول کنید که الفاظی اینچنینی رد شده است .
اینقدر هم از فقه و اصول و دروس کذایی بدرد نخور گفتید که خسته شدیم
این دروس بدرد خودتان و افرادی که مدعی کرامات و فضل دارند میخورد و بس

جناب آقای رمزی عزیز وقتی کسی در مقابل منطق و برهان کم می آورد ناچار است بهتان بزند . بنده کجا پای فشرده ام که شعر من در کمال ادب سروده شده است . عنوان شعر حکایت دارد که شاعر هجویه سروده است و شاعر ادعایی خلاف بهتان شما دارد . شما که دم از ادب می زنید آیا بهتان زدن خلاف ادب نیست ؟ این هم تناقض عملی دیگری از حضرتتان . بس کنید لطفا دست از سر خودتان لا اقل بردارید ما راضی به این نیستیم که کسی اینگونه خود را ضایع کند . والله راضی نیستیم .

در تفسیر نمونه و در تفسیر این آیه می خوانیم :
قرآن به توصيف ياران پیامبر پرداخته و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افكار و اعمال آنها را طى (چند صفت) چنين بيان میکند و می فرماید:
كسانى كه با او هستند در برابر كفار، شديد و محكم هستند؛ (وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ).
و در دومين وصف مى‏گويد:
اما در ميان خود رحيم و مهربانند؛ (رُحَماءُ بَيْنَهُمْ).

سلام استاد گرامی :
هجویه ای که سروده اید به جا و درخور مقام و منزلت ترامپ و هواخواهانش بود درود بر شما .
مدتی است که بین مردم فکر را رشد داده اند که از بس مرگ و نفرین برای آمریکا خواسته اید ما به این بلاها و مصیبت ها دچار گشته ایم که در جواب آنها باید بگویم خیر اینطور نیست اگر مسلمان باشید و کتاب قرآن و زیارت عاشورا خوانده باشید بارها لعن و نفرین خداوند به کسانی که به مردم و رسول خدا و یارانش ظلم می کنند آورده شده است . پس جلوتر از کتاب قرآن راه نیفتید لطفا !در همه جای دنیا حوادث وجود دارد و بیشتر مشکلات ما از همین آمریکا شروع می شود !
عده ای چنان شیفته رفتارهای ترامپ شده اند که در صفحه او می روند و از او درخواست می کنند تورا خدا مارا نجات بده (دریوزگی و نفاق )فکر می کنند پادشاه خوک صفتشان می آید دولت را تمیز عوض می کند و کشور را به دستان لایقشان می سپارد (زهی خیال باطل ) بدون جنگ و خونریزی و کشتار .
می گویند دزدی به خانه ای زد و هر چه در آن بود ،برد .همسایگان شروع به سرزش و شماتت صاحب خانه بر آمدند که اگر مواظب اموالت بودی و در را قفل می زدی و حفاظ نصب می کردی و...صاحب خانه به خروش آمد و گفت پس همه تقصیر ها از آن منست و دزد هم کاملا بیگناه است . حال قضیه همین آقای خوک چهره و خوک صفت است که از آن سر دنیا آمده پایگاه نظامی در اطراف ایران زده و دستور می دهد و تحریم می کند و ذکر ایران از دهانش نمی افتد نسل کشی ایرانیان را کلید زده است ،ولی جماعت لیبرال و روشنفکر غرب گرا دائم می گویند چرا با آمریکا روابطمان خوب نیست !چرا مرگ بر آمریکا می گوییم !چرا نازش را نمی کشیم !ترحم بر پلنگ تیز دندان ! ستم کاری بود بر گوسفندان !
دنیای عجیبی است حماقت بعضی ها پایانی ندارد .
کارتان درست است دست مریزاد

درود خواهر گرامی سرکار خانم طوسی
سپاسگزارم از نظر صائب و ثاقب شما. در همین پست ملاحظه می کنید که بزرگواری که منطق را با ت نوشته است (( منتق)) در مقام استدلال بر آمده است و چگونه دچار پارادوکس و تناقضگویی و بهتان و حتی کفرگویی بر آمده است و وقتی خود را در منجلاب وهمیات باطل و بی دلیل خود غرق می بیند با پریدن از این شاخه به آن شاخه حیران و سرگردان نمی داند چگونه مفری برای خود بیابد . اینان همانهایی هستند که در صحرای محشر نیز این المفر گویان خود را در مخمصه ای بی گریز می یابند . از طرفی دم از ادب و متانت می زند و از طرفی دیگر خود از مسیر ادب گریخته و بهتان می زند . از طرفی قرآن را تماما مورد شک و غیر قابل تفسیر می داند و از طرفی برای توجیه باورهای غلط و باطل خویش به قرآن متوسل می شود . نمی دانم چه کسی این بزرگوار را وادار می کند که اینچنین خود را ضایع کند . قرآن و حدیث و روایت را تماما قابل شک و غیر قابل تفسیر بر می شمارد حال آنکه سخنان امثال مهاجرانی را مطلق و قابل استناد می داند . در گفتگوی تلفنی ای که با این بزرگوار داشتم به من می گوید که شما لمعه نخوانده اید در حالیکه اگر لمعه را جلوی این بزرگوار باز کنیم یک سطرش را نمی تواند درست بخواند و ترجمه کند . تعجب و شگفتی در این است کسی که بر خود رحم نمی کند و خود را چنین ضایع می کند چگونه در صدد دفاع از ساحت ترامپ بر می آید . این قبیل افراد را که می بینم ایمانم به خداوند و کتاب خداوند بیشتر می شود و در می یابم که چرا قرآن کریم تاکید می ورزد که یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم . وعلیرغم ادعای این بزرگوار که قرآن کریم را غیر قابل تفسیر و تماما مورد شک و تردید می داند اساسا این آیه ی شریفه به راحتی برایم تفسیر می شود . وقتی که قلب کسی کور باشد چنین است . و لهم قلوب لا یفقهون بها و چه خوب قرآن کریم به هجو این قبیل افراد پرداخته است که اولئک کالانعام بل هم اضل . و قطع دارم که دلخوری این قلیل افراد از قرآن کریم چیزی جز همین نیست که این کتاب شریف به هجو این کوردلان پرداخته است . و چون خداوند منان واقع است که ممکن است با این هجو به ساحت چهارپایان اهانتی شده باشد (( بل هم اضل )) را می افزاید . آری آداب هجو کردن را نیز باید از قرآن کریم آموخت . و چقدر قرآن کریم این تنها کتاب غیر قابل تحریف الهی در جهان امروز مظلوم واقع شده است و می شود .
درودتان خواهر عزیز

حضرت دوست و استاد عزیز جناب عوض پور آصف گرامی
سلام و درود بر شما .
ملاحظه فرموده و می کنید که در برابر تناقضگویی ها ی نظری و عملی برخی از این بزرگواران که جسارت به خرج داده به ساحت قرآن کریم اهانت روا داشته اند چگونه با حوصله و با منطق و استدلال مواجهه می شود . شما شاید ندیده اید کفرگویی های یکی از اینها را که با اقدام به موقع مدیریت محترم سایت تمام نظریاتش از ذیل سروده ی بنده حذف گردید . واقعا مایه شگفتی و تعجب است که چرا اینان که در برابر استدلال و منطق و به قول خودشان (( منتق)) کم می آورند چرا بحث را ادامه داده و با پریدن از این شاخه به آن شاخه خود را در چنگال پارادوکس و تناقض گرفتار می کنند و اینچنین بی رحمانه خود را ضایع می فرمایند . کیست که به اینان بگوید برادر عزیز و بزرگواری که نمی دانی منطق را با ط می نویسند یا ت تو را چه به بحث و استدلال؟؟؟تو را چه رسد که وحی منزل الهی قرآن کریم را تماما مورد شک و تردید بدانی و وهمیات و خزعبلاتی که در انبان ذهن خود داری را تماما اموری یقینی و قابل اعتماد ؟
به هر حال حضرت آصف عزیز دلتنگتان بودم . چندی است خبری از شما نداشتم . خدا را شکر که توفیق هم صحبتی لا اقل در فضای مجازی فراهم آمد . موفق باشید بزرگوار