سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 6 اسفند 1403
    26 شعبان 1446
      Monday 24 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        دوشنبه ۶ اسفند

        قرن خاکستری

        شعری از

        تهمینه فرجی نژاد

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۱ ۱۸:۰۲ شماره ثبت ۷۳۱۰
          بازدید : ۷۴۱   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر تهمینه فرجی نژاد
        آخرین اشعار ناب تهمینه فرجی نژاد

         دست در گلويش مي كنم

        بالا مي آورد

        بوي ترشي تهوعش،چشمان خسته ام را تيز مي كند

        براي برش لب هاي بنفشش

        دهانم را مز مزه مي كنم

        بوي الكل و مزه گنديدگي مي دهد، اين لعنتي

        تفم
        بر تفش
        سفيد
        مخلوط
        كاراملي شده مي لغزد
        حرص مي خورم
        وآدامس رامحكمتر مي جوم

        مي جوم

        حاصل قرن خاكستري نگاه هاي دودي
        و انفجار زرد مغزها چيزي بهتراز اين قرص هاي فضايي كه اطرافش ريخته نيست

        يادگاري هايي هميشگي ازكارهاي برلوسكني براي آدم هايي كه مي خواهند نامرئی باشند

        وهزار اي كاش

        زنده بماند هم لجن خواري مي كند

        براي مردي كه بالاي سرش ايستاده وباچشمانش چشمان خسته ام راچنگ مي زند

        و مثل تعفن بوقلموني قورباغه مي مكد،سرتكان مي دهم

        فاصله بينمان فقط بايك آه پر مي شود

        افسوس پاسبان شب
        ادامه دارد

        و من مشت مي كوبم بر اين زندگي
        مي شمارم
        يك و
        دو و
        سه و
        چهار و
        ...
        ومن مي دمم
        دو بار

        ومن مشت مي زنم
        يك و
        دو و
        سه و
        چهار و
        ...
        جان هم نمي دهد اين لعنتي

        آدامس در دهانم تب كرده
        آب مي شود
        تلخي الكلش هنوز دهانم راقلقلك مي دهد
        يك و
        دو و
        سه و
        ...
        تندتر بمير زميني فض فضي
        ...
        تمام مي شود
        اوف راحت شدم

        خجالتم با قورت دادن ذره هاي آدامس هضم مي شود

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2