جمعه ۲ آذر
شاید این جمعه شعری از نادر ملایی
از دفتر مثنوی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۱ ۱۰:۲۵ شماره ثبت ۷۳۰۰
بازدید : ۹۵۳ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب نادر ملایی
|
در گلستان ولا
در میان بند و تیغ
می شکفت باز گلی
آخرین گل.....
وه چه زیبا
بوی عطر باغ نرگس دارد
بوی آن یاس کبود
بوی یاسین دارد
در ترنم همچو باران
در طراوت چون بهاران
شادمانه دل اولاد نبی
گشته از لطف حضور
......
ولی از بیم گلی!
می هراسد دژخیم
جمع کج اندیشان
در دیار سامره
آه چه دهشت ناک بود
بوی خون می داد صبح
در پی ویرانی
کلبه عشاق پاک....
راستی!
چه در اندیشه و در سر دارند
اگر از دیده ی بی شرم و بداندیش ستم
نشود پنهان او
روزگارش پر خطر
یا که پر پر شدنش ؟
وای چه می گویم من؟
گل باغ دل را
کرده لطف ایزد
از نظرها نهان
.....
روزگاریست که مشتاق حضوریم همه
دل عشاق یکسر
تشنه بر یک دیدار
به امید روزیکه
بشکند تنگ خیال....
سرو زیبای کمال
سر برون آرد
از بلندای خیال
شاید
شاید این جمعه بیاید
شاید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.