گویند جوانی بهترین مجال عمر است
آبستن شکوفههای بهار عمر است
در جوانی انسان شود دلشاد و شاداب
مزه ی عمرش بگیرد از دلِ آب
ای بزرگان و عزیزان و رفیقان
ای سیرتگرانِ با خدا و یاوران
از شما پرسشی دارم من یا جمله ما
از کجا راه کج شد که این شد سهم ما
این چه حالی است بر این نسلِ جوان
پژمرده و بی حال و خسته زِ جان
از چه حکمی چنین تقدیری بر ما نوشت
این دفترِ خونین و سوزناکِ سرنوشت
صبح که خورشید با عشق شکوفه می کند
ما به دنبال یک مطلب، دشمنی که فتنه می کند
آخر این چه بساط و حکمتی است به خدا
این چه سرّ و راز مبهمی است به خدا
چه چیز حاصلِ این کار شد جز ذلت
چرا همه نفسِ راحت می کشند جز ملت
شما را به خدا راهی، چاره ای، وردی کنید
بر حال این مردمِ سوخته و دین رحمی کنید
از داد این مردم که نشد گوش ها باز
شرم باد بر آنان که با رنجِ مردم باز
مینشینند بر میزِ قمارِ اختلاصِ شان
بر آبروی رفته و زندگیِ بی اخلاقِ شان
نابود باد هر آنکه از پولِ این مردم
ریخت خونِ عزتِ تاریخِ این مردم
مرگا بر آن شوم صفتانِ بی آبرو
که نمی گذارند مردم را برای یک آرزو
افسوس که ما چنین رنجور شده ایم
و گرفتارِ امراضِ منفور شده ایم
زندگانی برای ما تیره و تار و کهنه است
عشق در زندگی با صد زبان باخته است
مرگ در شهر های ما پرسه می زند
مرگی خاموش که از اعتیاد و فقر دَم می زند
گر جوانی آبی است که ز سر ما گذشته است
پس جوانی بزرگ ترین دروغ گفته شده است.
●شاعر : محمد زبیر براهویی(میم دادخواه)
#درنگی_با_جوانان_ایران
آذر ماه ۹۷
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود