سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        آبادی ام...

        شعری از

        سید امان اله درخشانی

        از دفتر کوچ خاطرات نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷ ۱۱:۲۸ شماره ثبت ۷۱۷۹۲
          بازدید : ۳۷۵   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید امان اله درخشانی
        آخرین اشعار ناب سید امان اله درخشانی

        آبادی ام....
        مَرهَمِ زخمِ تنِ آبادی ام، گم گشته است...
        در میانِ همهمه، آزادی ام گم گشته است...
        بوی آویشن،چَویل و پونه های بیشه ها...
        با مشامِ پر ز دود آن شادی ام، گم گشته است...
        مشک های پر زِ دوغ و تاوه های نانِ گرم...
        دادِ من، اَندر تبِ بیدادی ام، گم گشته است...
        کبک ها در کوهساران، بر فرازِ قُله ها...
        بی هدف در کوچه ها، صیّادی ام گم گشته است...
        وعده های عشق شیرین، زیر چتر یک بلوط...
        آن همه دلدادگی، فرهادی ام گم گشته است...
        سایه های بیدِ مجنون و بلوطِ پیرمان...
        با تبرهای پر از عنّادی ام، گم گشته است...
        ریشه ی احساسِ پاکِ کودکی هایم شبی...
        در همان باغ و بَرِ اجدادی ام، گم گشته است...
        سالها مجنونِ کوهستان، میانِ دشت ها...
        خانه ی لیلای بی بنیادی ام، گم گشته است...
        آن نوای نی زِ چوپان های دِه، در فصلِ سبز...
        در سکوتی پُر زِ بی فریادی ام، گم گشته است...
        مزرعِ گندم، کنارِ چشمه در بالای باغ...
        با دِرویِ خرمنِ خردادی ام، گم گشته است...
        نورِ آن فانوس های، مالِ پر از های و هوی...
        گشته خاموش و شبِ آبادی ام، گم گشته است...
        دامنِ پر مهرِ مادرهای ایلم، در قدیم...
        مانده گویا، مهر مادرزادی ام، گم گشته است...
        بعد از آن کوچیدنِ ایلم، به شهرِ بی کسی...
        بی گمان آبادیِ آبادی ام، گم گشته است...
         
        سروده شده؛
        دی ماه 1395...
        ✍🏻سید امان اله درخشانی...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۶:۴۴
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
        به نوعی مبین مشکلات جامعه خندانک
        سید امان اله درخشانی
        سید امان اله درخشانی
        پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۷:۴۹
        درود بر شما جناب استکی عزیز..
        سپاس بیکران خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۲:۱۹
        درودتان
        زیبااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        سید امان اله درخشانی
        سید امان اله درخشانی
        پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۷:۴۸
        سپاسگزارم جناب طهماسبی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۹:۲۶
        سلام بزرگوار
        زیباست
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی سالوند (مهدی)
        جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۹:۰۹
        درود بر شما فرهیخته ی گرامی
        زیبا سروده اید
        پاینده باشید به مهر
        خندانک خندانک خندانک
        میهمان شعر « تغزل با غزل » ام باشید ، سپاس
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3