الهه زیبایی..........
منم اسیر نگاهت، الهه زیبایی
مست شدم ازاین همه شکوه تماشایی
شبی بیا به خراباتِ این منِ مجنون
دَمی نشین تو کنارم که گشته ام دل خون
بیا و ببین که خانه در نبود تو سرد است
رُخ اَقاقیای گلدان اتاق من زرد است
بیا و ببین که بی تو مرغ عشق بیمار است
هر آنچه گل به باغ روید شبیه بوته خار است
بیا و ببین که دلخوشیِ بی تو افسانه ست
بیا و ببین که خانه خانه نیست، ویرانه ست
ببین که هوای بی کسی متراکم از درد است
ببین که دمای عشق من بدون تو سرد است
بیا الهه نازم که سخت دلگیرم
بیا که بی تو و عشقت به درد می میرم
بیا و ببین قاب عکست را به روی دیوارم
از اینکه هر آن تو را خیال کنم بیزارم
من از نبودنت به قدر جهان می ترسم
من از رفتنت به قدر کهکشان می لرزم
بیا که عطر نفس های تو مرا جان است
بیا که سرم بی تو بی سر و سامان است
بیا الهه نازم که وقت دلتنگی ست
بدون تو رنگین کمان هم عین بی رنگی ست
از آن زمان که تو رفتی داد بیدادم
بدون تو از اسب که بماند،،از اصل هم افتادم
بسیار کم است که بگویم روزم همچو شب تار است
بدون تو مور هم در برابرم مار است
بیا که دگر آخر قصّه نزدیک است
بیا که مسیر عاشقی،،تنگ و تاریک است
بیا الهه نازم بمان مرو دیگر
بیا و منّت بودنت را بگذار ،،بر این سر
بیا الهه نازم ،، بیا در آغوشم
بیا که بی تو پَست وبا تو سخت مدهوشم
یکی دو بوسه آتشین مرا ، تو مهمان کن
دوباره این مرده کویت را تو صاحِبِ جان کن
بیا و هدیه کن به من گرمی دستانت
بیا که از پای تا به سر شوم به قربانت
منم اسیر نگاهت الهه زیبایی
دمی نشین به کنارم دلیل بینایی
علی احمدی (حادثه)
تقدیم به آنکه باید نه آنکه شاید
بسیار زیبا و شورانگیز بود