سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        روی خوش زندگی

        شعری از

        علی حبیبی

        از دفتر دل نوشته ها نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ۱۶:۱۷ شماره ثبت ۷۱۶۱۰
          بازدید : ۱۰۱۸۳   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی حبیبی

        صدای ارسالی شاعر:
        نمیدانم چرا گاهی اینقدر دل تنگم
        چرا اینقدر لبریز حس تنهایی
        خاطرات گاه و بیگاه و بازی افکار
        گذر زمان های از دست رفته
        و آینده ای مبهم
        همچون پرنده در قفس
        وسعت دنیا را به سخره میگیرم
         تا تو از راه میرسی
        می آیی با کوله باری از امید
        کلامی راز آلود
        و سیمایی معصوم
        در رگ هایت حس زندگی جاریست
        تو مسافری
        و من همسفرت میشوم
        مرا با خود میبری به آن دور دست ها
        تا شهر هم دلی
        به چای دعوتم میکنی
        کنارت مینشینم
        برایم قصه میگویی
        داستانهایت همه عشق
        همه شور
        رویش نبض زندگی
        و چه ماهرانه
        در تک تک لحظه هایت
        شرح روزگار تاریک غم و اندوهم را
        حوصله میکنی
        آنگاه
        درنگ میکنم
        نقاشی میکشی
        چای مینوشم
        و به نظاره مینشینمت
        دعوتم میکنی
        به تماشای آسمان بوم نقاشی
        چه بی محابا میشود اینبار
        پرنده پر شکسته تنهاییم
        جلد آرامشت میشود
        پر می گشاید در رنگ
        در بازی بی مثال ابعاد
        در اوج ترسیم زیبایی
        و در بیکران آزادی
        جست و خیز ابر
        بازی باران و برگ
        پاییز شاعرانه ات را
        ترانه میکنم
        پرواز در هوایت را زندگی میکنم
        طراوت خیس دستانت
        آرزوی دست نیافتنیم میشود
        حسرتی در سینه ام می جوشد
        کاش زندگی
        تابلوی پایان محدودیت داشت
        تا در جاده رهایی
        پا روی پدال گاز تا انتها می فشردم
        پیله را میشکستم
        پرواز میکردم و پرواز میکردم
        نفسم را از درون سینه آزاد میکردم
        و فریاد میزدم
        دوستت دارم
        آری ای روی خوش زندگی
        دوستت دارم
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۲۱:۰۲
        درود بزرگوار خندانک
        وحید کاظمی
        پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۰۶:۴۸
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        حسین مهرجو(شاعر)
        پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۰۹:۰۷
        بسیار زیبا و تاثیر گذار بود
        همایون طهماسبی (شوکران)
        پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۱۱:۳۱
        درودتان جناب حبیبی
        زیبااااا
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا بیدشکی (هیوا)
        پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ۱۴:۴۴
        بسیار زیبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی سالوند (مهدی)
        جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷ ۰۴:۵۵
        درود بر شما
        زیبا سروده اید

        خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷ ۰۶:۰۸
        درودتان شاعر عزیز

        سروده ای زیبا و خوب داشتید
        موفق و موید انشالله

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷ ۲۱:۵۵
        سلام بزرگوار
        بسیار زیبا سروده اید
        موفق باشید درپناه حق خندانک خندانک خندانک
        احمد نصرتی
        شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷ ۰۹:۱۳
        عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی حبیبی
        يکشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۷ ۰۹:۱۷
        ممنون از همه بزرگواران برای نظراتشون خندانک خندانک خندانک
        آرش غفاری درویش(منتظر)
        چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷ ۲۲:۱۹
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0