دوشنبه ۳ دی
بازگشت نافرجام شعری از مهدي غلاميان
از دفتر رنگ احساس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ دی ۱۳۹۷ ۰۸:۰۹ شماره ثبت ۷۰۶۷۴
بازدید : ۵۸۷ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مهدي غلاميان
|
بر سر بالين من آمد ولى جان رفته بود
از دل عاشق پرست من بهاران رفته بود
گفته بود از من نمى ماند جدا اما شبى
ديدمش با دلبرى در زير باران رفته بود
گرچه با اين رفتنش جان مرا هم برده بود
از كَفَش بيچاره اين قلبِ گلستان رفته بود
من كه خود سلطان احساس و دلم باغ وفا
قلب من را داده و سوى بيابان رفته بود
لايق دستان پر مهرم نبود و بى نوا
از بهاران سوى دستان زمستان رفته بود
با خودش شايد تصور كرده دنبال طلاست
پاره اى آهن به دست خود، هراسان رفته بود
گنج احساس مرا لايق نبود و عاقبت
با سراب ديگران اين داد و با آن رفته بود
درد اين عاشق كشى را كى تحمل مى كند
او كه روزى بى سر و سودا و درمان رفته بود
#مهدى_غلاميان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسيار زيبا و غمگين بود