یک روز در انجمن شعرطنزی که در باره مجردها بود
خواندم که یکی از قافیه های آن شیر سماوربود
یکی از دوستان به من ایراد گرفت
که قافیه ی شیر سماور حرف خوبی نیست
اینها حرف خصوصی وبزمی است
در جمع گفتنش درست نیست وجزو خط قرمزهاست
من هم با اینکه می دانستم حرف بدی نزده ام چیزی نگفتم
اتفاقا یکی از منتقدین ودوستان شاعرم از من دفاع کرد
وبه من گفت تو حرف بدی نزده ای از طنزت دفاع کن گفتم عیب ندارد
این مسئله باعث شد چند تا دوبیتی طنز شب بعد ازآن روز در این مورد بگم
که تقدیم می شود
************************
شعر هایی اندر خط قرمز بودن شیر سماور
**********************************
قسم خوردم که هرگز پیش حیدر
ویا پیش خماری دلاور
نگویم از مجردها کلامی
نگویم حرفی از شیر سماور
حیدر وخماری ذوتا از شاعران چناران وازدوستانم هستند
چرنه به ضم چیم وفتح نون = به لهجه ی خراسانی
شیر سماور ولوله آفتابه وغیره را گویند
**************************
خدا خیرش بده مادر بزرگم
مگفت همواره با خرناسه خرنه
به مو خیلی کمک شد چونکه یک شو
به یک شیر سماور گفت چرنه
شو = شب
نه نه فصل بهاره فصل کشته
تموم روستا از چوب وخشته
شده شیر سماور خط قرمز
مگو شیر سماور حرف زشته
***************************
نفهمیدم پریشو مو چه گفتم
زجوی وچشمه واز او چه گفتم
نفهمیدم که از چرنه ی سماور
به مامانم به وقت خو نگفتم
او به ضم الف=آب خوبه ضم خ= خواب
*******************************
نه نه از مشت اصغر دست بردار
ازی نه نه ی قنبر دست بردار
ازی قوری وکتری وازی قند
ازی چرنه ی سماور دست بردار
***********************
دگه تو انجمن از او نگفتم
دگه از افتو ومهتو نگفتم
دگه از جوی واز چرنه ی سماور
به مامانم به وقت خو نگفتم
موسی عباسی مقدم
درودبرشما
زیباوجالب بود