1. عجیب است!
تو به من می نگری
من ، تو را می پایم
و در این خلوت خووش
عشق پایکوبی می کند.
2. وقتی تو از در دِرون می آیی
جان ز شوق
از تن برون می رود !
و اینچنین
من و تو
سهمی به هم نداریم.
3. در شط سینه ات غرقم کن !
راهم بدهی ،
شناگر ماهری ام.
4. کوهستان وسیعی است ، روحم
با جذبه،
بزرگ و پر سودا.
5. از بس همه جا، سیاهی است
کلاغ ها
از قیل و قال افتاده اند.
6. امشب برای مرتبه ی هزارم
نوشتم:
دوستت دارم! ...
و تو!
برای هزارمین مرتبه
به بوق ماشینی؛ سوار شدی!
7. نغمه ی جوی به کوهسارانی،
آشفتگی ریز بارانی!
بنوازان،
که با سخن ؛ دلم می لرزانی.
8. به حج کعبه ی تن تو می آیم.
به سینه ات ؛
صفا و مروه ای بر پاست !
9. صفای جنت و رضوان دارد
خاک آن کوی
که تو قدمش ، می نهی!
10. در نمازم
برای ظهورت ، به قنوت ایستاده ام
تا دیر نگشته ،
استجابتی بفرما !
11. غزال وحشی ِ باغ شعری !
تیز پایی !
کی کنم به شعری ، رام ات !؟
12. آشکار است ، پشت آن چشمان فریب
حیلتی است ، پنهان !
خلاصم کن !!!
13. شراب ناب شیرازی
چنان کهنه ؛ چنان گیرا !
که می گیری ، نفس هایم !
14. عروسک بازی هایت را
به یاد داری ؟!
عروس قصه هایم باش ،
برایت تا ابد ، داماد می مانم !
15. حجرالاسود سینه ات را
زائرم !
باشد که لایق بدانی !
16. از یخبندان نبودت
تا سبزه زار خیالاتم
تنها یک جوانه زدن ، کم مانده !
بیا
تا بهار ، آغاز گردد.
17. فاصله ها
با یک لبخند ، برچیده می شوند !
می خندی ؟!
یا ،
بخندم !؟
18. تنت لیموی شیرین گیلان است !
ز سوز هوس سوختم ،
جرعه ای بنوشانم.
19. شمال سبز ایران است ، آغوشت !
پر از باران ،
همچو سبزه !
تازه !
20. صنمی و باءِ بسم الله ِ عمرم !
به رسالت تنت برسانم ،
من مسلمانِ حضورِ توام.
21. دلِ من تنگ است و یار،
دلتنگ نیست !
حال دلم چرا نمی پرسی ؟!
حال پرسیدن که ننگ نیست.
22. لبانت تَر تَر از آب و انار !
تشنه تر از این مخواه مرا ...
جامم بده !
23. هجوم قوم مغول است ، چشمانت !
ببین با یک نگاه
چه خراب می کند ، هستی ام را !
24. کلبه ای دارم ،
خیس از خاطراتت !
سالهاست
که از سقفش ، می چکد
یاد تو !
25. از آینده و گذشته ها بیزارم !
دلم
حال ساده ی تو را داشتن را
می خواهد !
26. بوسیدنت ، درمان تمام دردهایم است ،
بده باز هم
از آن شفا آور ؛ دارویم !
27. باغ خلوت شبهای من است ؛ تنت !
بیار چندی ،
از آن ، انار و لیمویت !
28. هوای بهار تنت را دارم ،
بارانی ام کن !
ببارانم !
29. بوی شکوفه های نارنج دارد ، تنت !
خوشا آن زمان
که باغبانِ تنِ تو باشم !
30. من و تو
متهم به خیانتیم !
تو به خیابانگردی هایت !
با دیگری ...
من ، به بغل گرفتن هایم !
زانوی غم ...
31. من دیگر از بازیِ کلاغ پر می ترسم !
که بگویم ، تو !
و تو آرام بگویی : پر!!!
32. تنت بوی بهار دارد !
و من پاییزی جنون انگیز
بگیر این فاصله ها ، ای عشق !
که از زمستان ببزارم.
33. گدای کوی تو هستم
از عشق
سهمی برای من هست ؟!
34. تو متن تمام دعاهایی !
برای ظهور و حضورت
سال هاست
نیایشگرم !
35. جهنم حضورت را نمی خواهم !
اگر بهشتی دیگر
در سر داری.
36. الهی ترین بتی و خدای من !
هیچ ابراهیمی نتواند
بشکندت !
37. بوسه ات انار را می ترکاند !
نفس ات ، سیب را می رساند !
آغوشت آسمانی است رعدی !
با نوازش ابر را می باراند !
رقص گیسوانت در باد ،
آغاز پاییزی دیگر می رساند !
38. فرشته صفت ترین آدمی !
اگر که ،
خصلت حوایی ات بگذارد.
39. سیب قرمز لبانت را ،
اگر هدیه ام دهی
حاضرم زمینی شوم !
آدم بودن به بهشت ،
بی معنی است !
40. مرا به بوسه ای دلخوش کن
که شراب کهنه دارد
سبوی کام تو !
41. اهل بهشتی و بر زمین سرگردان ،
به کدامین گناه
تبعید گشته ای ؟!
42. آغوش تو امن ترین خانه ی دنیاست ،
به غنودنی ، دعوتم کن!.
43. هوای بهشت گرفته باز دلم !
حوا !
از با تو بودن بر زمین ،
دلگیرم !
44. سیب سرخم مده !
همسفر تو ام ،
تا زمین !
بهشت من در آغوش توست.
سعید فلاحی
كوتاه و زيبا بود