شعرهای کوتاه
1. لبخند که می زنی
بهار می آید
شکوفه ها شکوفا می شوند
انار گونه هایت چیدنی !.
2. لبخند که می زنی
شیرین تر از تمام آلوهای باغ می شوی !
دیگر باید بچینمت.
3. هر کجا هستی مهم نیست
من در اینجا
خیس از باران خاطراتت هستم.
4. برای با تو بودن گاهی باید شاعر شد
چقدر شور انگیز است
رقص و پایکوبی های خیالت !.
5. اینجا هوا ابری است
تمام جانم تشنه است
نمی خواهی بباری ؟
6. سیب گاز زده ی عمرم را
به رود زندگی سپردم
چه می شود که ،
شاخه ی دستان تو
از آب بگیردم !؟
7. انار رسیده ی باغ عمرمی
بر دورترین شاخه نشسته ای و
آه !
افسوس !
دستم نمی رسد ،
که بچینمت !
دارم می میرم
از حسرت.
8. یک عمر با نگاهم گفتم :
"دوستت دارم"
اما گوش نمی کردند ؛ چشم هایت !
9. پشت پرده ی پنجره ها
ایستاده ام به انتظار
سمفونی باران
به ضرب
روی سیروانی ها نواخته می شود
دیگر باید بیایی
اپرای زندگی ام را صحنه گردانی کنی .
10. هنوز بوی عاشقی می دهم ،
گرچه کسی منتظرم نیست !
11. امروز بیست و هشتمین صده ی عمرم را جشن میگیرم !
نمی دانی چه طولانی میگذرد
روزهای بی تو بودن
بیست و هشتمین روز بی تو بودن را نیز خط زدم.
12. این همه سال که نبودی
درخت امیدم ،
آرزوهایم ،
از غصه خشک شده است.
13. جمعه ها ،
چه دیر و چه دور می گذرند
اینجا ، بی تو
تمام روزهای من
جمعه است.
14. شب ها اتاقم ماه ندارد
پنجره را باز گذاشته ام
مهتاب حضورت را کم دارم.
سعید فلاحی
زیبا سرودید