قصه ی عشق

درود
زيبا بود

روز آشنائیمون،لحظه های اول عاشقیمون *
گفتی انگاری رو ابرام،کنار رنگین کمون
جملات اول بین من و تو یادته *
دوستت دارم گفتناتو ،لحظه لحظه یادته
توی آغوشم بودی،جای رفتن به کلاس *
گفتی که عشق تو رو ،این دلم از اون خدا خواست
رل عاشقی رو خوب، بازی میکردی بخدا *
معتقد شدم به عشقت،مث اعتقادم به خدا
فکر میکردم تو همونی،همون عشق ابدی *
رفتی و تنها شدم،کاش منو آتیش میزدی
اگه من بدی میکردم یا که بی معرفتی *
واسه رفتنت نداشتم،گلایه یا صحبتی
ولی جز مهربونی و عاشقی کردن چه کردم *
بودم من سنگ صبورت،به جز این بگو چه کردم
دل شکستی و بدون ، اون دلت رو میشکنن *
نگی اونروز ، این بلا ها، همه نفرین منن
اگه این دلم شکست و سوخت فقط برای تو *
ولی نفرینی نکردم ،بدون، نمیکنم برای تو
هنوزم فکر میکنی،عاشقی ، بازی کردنه *
بازی با اون دلی که،هر لحظه داره میشکنه
یه دلیل منطقی،واسم بیار تا بدونم *
بدون گلایه و بهونه رفتی،می دونم
عاشقای واقعی،یک دل دریایی دارن *
تو دلاشون،بغض و کینه هارو، هرگز جا نمیزارن
منم از خدا میخوام،تو زندگیت کم نیاری *
نشکنی هیچ دلی رو، لحظه ای رو بد نیاری

خدا قوت

سلام و عرض ادب
ترانه ی زیبا وعاشقانه ای سروده ایداحسنت