چهارشنبه ۱۴ آذر
دوغم شعری از محمد حسین سلیمی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۷ ۲۱:۰۵ شماره ثبت ۶۸۷۹۵
بازدید : ۵۵۹ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر محمد حسین سلیمی
آخرین اشعار ناب محمد حسین سلیمی
|
دو غم به روی دلت ماند حضرت مادر
گمان کنم که دلت می زند به آن پرپر
دو غم که مایه ی اشکند بر دل عشاق
وآرزوی دل شیعیان بر آن یکسر
دو غم که ناطق یک قصه ای زیک منشاء
که زهره می شکند با شنیدنش اژدر
شروع می کنم این قصه را از آنجا که
که دید دست حرامی کشیده شد بر سر
تلاش کرد و نشد آنقدر بلندی کرد
نشد زروی سرش می گذشت چون تندر
اگرچه مادر او یک سفارشی کرده است
نگوید آنچه در آن کوچه می شدش مقدر
ولیکن آن رخ او مثل شمس،زردی بود
که قصه بود عیان بر بردار و خواهر
پدر که جای خودش بسته بود دستانش
سکوت ارث ثقیلی بود زپیغمبر
میان خانه لبش هی تکان خورد دائم
و بغض در دل و لکنت شدش چو یک شبدر
نگه به مادر بافنده ی خمش کردو
نگاه دیگری از بغض می زند بر در
پس از یه عمر که بر کوچه ها نظر می کرد
نتیجه ی گذرش می شدش دو چشمش تر
به حیله خورده شرابی که نیش دارو بود
سقوط را و به زردی کشد رخ اختر
و خواهرش که بدیدش برای اول بار
دوباره رفت به سمت قضیه ی مادر
چقدر مثل هوای غریب کوچه شدی!
مگر که چشم تو دیده جداری ای احمر؟
گمان کنم که جواب سؤال را دانست
چرا که مادر او بر برش شده اظهر
دوباره دید نقابی که بود تکراری
پس از سه ماه که رو می گرفت آن اطهر
هزار سال پس از اندی می کند خاکی
مزار پر عظمت را گروهکی احقر
حرم به روی دل مادر خمی مانده
حرم نه بلکه به دل مانده سایه ای اصغر
گمان کنم که به حال وخیم بازم باز
به فکر و ذکر چه بود آن مطهر اطهر
((بباف پیرهنیکه کفن نما باشد))
کفن چه دغدغه ای بود بر گل بستر
نشست، خواهر قصه نشست،مادر باز
به پهلو دست گرفته مکسری اکسر
قیام کرد و به بازو لگد مرتب زد
نشست مادر مان ، اونشست بر پیکر
و خنجر ستمش را به پیش گودی برد
نشد که مادر او بر سرش کشد معجر
چرا که دست کبودش نشد به بالا راست
و دید هرچه گذشته میان آن محشر
نشد بریده زگودی زبوسه گاه نور
زپشت می زندش نامرتبا خنجر
کشید آه زدل آه ای حسینم آه
و خواهرش چه طوافی کند به از هاجر
زبس که داد زده واحسین و وا أماه
صدای بی رمقی داشت از ته حنجر
چه سرقتی زتن حجت خدا می شد!!
چه سرقتی که فتوحش بود دو صد دفتر
کشید پیرهنی که کفن نما بودش
دوید روی تنش لحظه لحظه با استر
کفن برای حسین و حرم برای حسن
دو غصه و دو غمی اَست بر دل مادر
((گمنام))
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دو غصه و دو غمی اَست بر دل مادر
صل الله علی بنت رسول الله (ص) فاطمه الزهرا و ابیهاو بعلها و بنیها و السّر المُستودع فیها بعدد مااحاط بهِ علمک یاالله