عظمت داشت دگر همت هفتاد و دو تن
که برانگیخته شد نهضت هفتاد و دو تن
از کجا خون به جوش آمده بیرون زده است
خورده تیغی به رگ غیرت هفتاد و دو تن
جمله ناکرده گناهند ومطهر شده اند
کمتر از این نبود عصمت هفتاد و دو تن
به عطش جان بسپارند وفادارانش
این چنین خورده رقم قسمت هفتاد و دوتن
عمل جملگی از آب در آمد یکسان
پاک بودست ویکی نیت هفتاد و دو تن
به دم تیغ ظفر دولت شب نابود است
صبح پاینده بود ملت هفتاد و دو تن
یک به یک قبل حسین ابن علی در جمعه
می رسد روز دهم نوبت هفتاد و دو تن
بی برادر شده اما به دل وجان دارد
دختر شیر خدا منت ، هفتاد و دو تن
پرِ آتش پرِ پروانه ی دل را بگرفت
شمع جان سوخته در خلوت هفتاد و دو تن
اختر شام غریبان عزیزان حسین
چه غریب است در این غربت هفتاد و دوتن
دو جهان است زمین تابه بلندای فلک
نقل بین دوجهان صحبت هفتاد و دو تن
ای خوش آن روز که مشتاق ابی عبد الله
برسد کرببلا ؛ خدمت هفتاد و دو تن
علی صادقی
التماس دعا