شنبه ۳ آذر
نگاه یار شعری از احمد البرز
از دفتر دلتنگی های من نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۱۸:۴۷ شماره ثبت ۶۷۱۶
بازدید : ۱۶۸۸ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب احمد البرز
|
دلم صد پاره میگردد به وقت دیدن رویت
به شامه میدود قمصر چسان آورده از بویت
مرا از آسمان تو ، نشد تابیدن نوری
زمین یکباره آتش بود ، به وقت رفتن از کویت
زمان یک عمر میمیرد بدون تو ولی اینجا
تصور کن شب و روزش ،سیاه افتاده چون مویت
شرر افتاده در خرمن، شکسته ساقه سنبل
چونان گرداب میپیچم که باد آورده از سویت
طنین سوز و تنهایی، ظنین شک و تردید است
ذلیخا میشوی آری که یوسف خفته در کویت
زمین و آسمان یکجا بکامت مرگ میریزد
گر از دریای احساست نریزی آب در جویت
به وصل باده و ساقی به شکل ماهتاب و آب
تمام ماه در چشمم هلا ل مانند ابرویت
تو را البرز مینامند اگر چه خسته و تنها
بریدی رشته از دامن کشیدی طرحی از خویت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.