جمعه ۲ آذر
سهــم مــن و تـــو از زنـــدگی شعری از شهلا-فراهانچی
از دفتر از َسر دلتنگی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۱۸:۵۵ شماره ثبت ۶۶۸۱
بازدید : ۱۱۹۷ | نظرات : ۳۰
|
آخرین اشعار ناب شهلا-فراهانچی
|
هنوز آیینۀ آویخته بر دیوار
چشمان تو را بخاطر دارد ،
وقتی که هر روز در مقابلش
موهایت را شانه می زدی.
پرده های اطلسی خانه
لمس دستهایت را از یاد نبرده
و شیشه های پنجره
نگاه بارانیت را ...
گلهای نیلوفر باغچه
هنوز بوی تو را دارد
و درهای نیمه باز
انعکاس صدای پا یت را ...
یادت هست روز خداحافظیمان را ؟ !
پیراهن کتان گلدار بر تن داشتی
و روسری ابریشمی ات را
محکم گره زده بودی.؟..
قمریان بالای دیوار می خواندند
ترانۀ دلتنگی را
و دستهایمان جدایی را
تجربه می کرد...؟!
چمدان در دست
و کیف کوچکی آویزان بر شانه ات.
و تردیددر رفتن
این سهم من و تو بود
از یک زندگی ...
سرودۀ شهلا فراهانچی
تاریخ ارسال اردیبهشت 91
در سال 90 سروده شده
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.