رویا
آن دوچشم سبز رویایی درمن ازرویا نشان دارد
در شبی مهتابی و زیبا گفتنی های نهان دارد
گربه چشم دل نظرداری ازعجایب بهره میجویی
گویی ای آرام جان من گل به گل یک نفحه میبویی
آن دو جشم سبز رویایی همچو قرص ماه زیبایی
پرده از اسرار بگشاید می درخشد با فریبایی
روی شاخ بید مجنونی مرغ عشقی نغمه میخواند
بهر معشوق جوان خویش می نوازد گل می افشاند
باد مطبوعی به آرامی می وزد بر ساحل دریا
زیر گوش عاشقی مهجور می نوازد نغمه فردا
آن طرفتریک غزال مست سرکشد ازبین گندمزار
با دو چشم شوخ مهتابی خیره بر طنازی دلدار
در نیستانی پر از غوغا آرزومندی دمد در نی
یک نفردرزیرتاکی تک می کشد سر کاسه های می
باغی ازگلهای رنگارنگ مجلس عیش پرستوهاست
رود سیماب و روان دشت باخبر از عشوه قوهاست
درهوا یک قاصدک راهی درشعاع روشن مهتاب
می برد پیغام رویایی بر خیال دختری در خواب
زیر پلک بسته رویا آن دو چشم سبز رویایی
راوی افسانه های خوش ، منظر پاک شکوفایی
غزلی سرمست و زیباست
دستمریزاد