تو ای نور دو چشمانم عزیز و دلبر و جانم
بخوان این نغمه بازم که من آرام نمی گیرم
بخوان اینک تو ای یارا سرود عشق لیلا را
ببر از دل تو غم ها را که من آرام نمی گیرم
فدایی دو زولفونت سیاهی دوچشمونت
بود جانم به قربونت که من آرام نمی گیرم
اسیر تو شده این دل ببین این آب دیده گل
کجایی ای عزیز ای ول که من آرام نمی گیرم
به دشت و کوه صحراها بیابان ها و جویبارها
بگردم سبزه زارها را که من آرام نمی گیرم
شدم مجنون و تو لیلی ندارم خنده را میلی
غمم افزون ز هر سیلی که من آرام نمی گیرم
از آن روزی که رویت را چشیدم مشک و بویت را
شنیدم وصف کویت را که من آرام نمی گیرم
دلم آرام نمی گیرد سراغ دلبرش گیرد
بدان این عشق نمی میرد که من آرام نمی گیرم
شب و روزم شده نامت منم مدهوش قد قامت
بگیرم می از آن جامت که من آرام نمی گیرم
ببین اشکم شده جاری بده جانا تو دلداری
نما دلسوخته ات یاری که من آرام نمی گیرم
تو شمع و من چو پروانه تو جان و من چو جانانه
دلم گردیده غمخانه که من آرام نمی گیرم
الا ای مست سیمین تن خدا را تو نظر بر من
مزینانی بود یک تن که من آرام نمی گیرم
درودبرشما
زیبا بود