سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        بُن بست

        شعری از

        وحیده پوربافرانی

        از دفتر مکافات نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۷ ۱۳:۰۸ شماره ثبت ۶۵۵۶۵
          بازدید : ۷۶۷   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر وحیده پوربافرانی

        هستی ولی نگاهِ تو از شوق، خالی اَست
        هستی ولی حواسِ دلت جای دیگریست
        گفتی به چشمت، آب ِحیاتم ولی هنوز
        چشمان تشنه ات به تماشای دیگریست
         
        هستی ولی نصیبِ من از خنده هات، هیچ
        مشتاقِ خنده های تواَم، اخم می کنی
        از این طرف، زمانه اگر زخم می زند
        از آن طرف، تو نیزه در این زخم می کنی
         
        فرقی میان بود و نبودت ندیده ام
        هستی ولی نه مثلِ پلنگی که ماه را
        افسانه های نابِ جهان را به هم زدی
        ماه و پلنگ و عاشقی و پرتگاه را
         
        هستی ولی مخاطبِ هرکس به غیرِ من
        پُر کرده اند گوشِ تو را با دروغشان
        پُر کرده اند چشمِ تو را با سراب ها
        دل بسته ای چه ساده به قلبِ شلوغشان
         
        دل بسته ای به دشمن و با من به دشمنی
        جَنگَست اگر،.. علیهِ تو کولاک می کنم
        در رزمِ عشق، زورِ مرا دستِ کم نگیر
        تنها به ناز و عشوه تو را خاک می کنم
         
        تنها به ضربِ بوسه، کمی عطر، یک نگاه؛
        من پای عشق، مثلِ تو از عقلْ، عاجزم
        یادت که هست، اهلِ وِنوسم،.. زنم،.. ولی
        بی رزمگاهِ تخت و بدن، هم مُبارزم
         
        گفتی که روی حسِّ عمیقم حساب کن
        حالا ولی حسابِ دلت، ته کشیده است!
        سرمایه ای به جز دل تنگم نداشتم
        مِیلَت اگر به قشرِ مُرفّه کشیده است
         
        راهی که از دلم به دلت می رسید، حیف
        از بختِ بد رسید به بن بستِ زندگی
        حالا که تازه رنگِ طراوت گرفته ام
        دارد دوباره می رود از دستْ، زندگی
         
        دارد دوباره می رود از دست، ذوقِ من
        در قصه ای که تلخ و معلّق، به سر رسید
        تا آمدم دو خط بنویسم از آفتاب
        از انتهای عمرِ چراغت، خبر رسید
         
        تا آمدم که از تو بگویم، خراب شد
        تصویرِ آن خدای قشنگی که ساختم
        من، ساقه ای که نازِ تبر را کشیده است!
        من، آنکه دیر، نیمه ی خود را شناختم!
         
        من، مریمی که بِکرِ تنش را گرفته اند!
        من، لاله ای که زود به مسلخ، سپرده شد!
        با من، گلاب، از خودِ من، حرف می زند
        از غنچه ای که قبلِ شکفتن، فسرده شد
         
        با من هزار، باغِ تخیّل به باد رفت
        من مثل بید، تکیه بر این باد می زدم
        از بَر شدند نامِ تو را یاکریم ها
        ای مرگْ بر منی که تو را داد می زدم
         
        ای مرگْ بر منی که تو را عاشقانه زیست
        حالا نشسته مُشت به دیوار می زند
        باید دوباره رختِ "تجرُّد" به تن کنم
        وقتی که "ما شدن" به تنم زار می زند
         
        باید به زردْروییِ خود اکتفا کنم
        وقتی که عشق، سمتِ کبودش نصیبِ ماست
        از من بگیر، فکرِ پریدن در اوج را
        از ارتفاعِ عشق، فُرودش نصیبِ ماست
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۴۶
        از این طرف، زمانه اگر زخم می زند
        از آن طرف، تو نیزه در این زخم می کنی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبرشمابانوی عزیزم خندانک
        بسیارعالی بود
        احسنت خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۵۱
        سلام
        سپاسگزارم بانوی عزیز
        محبت دارید
        زنده باشید خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ۱۹:۱۵
        درود
        زیبا بود خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۳۱
        درود
        سپاسگزارم استاد خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا دژآگه
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۴۰
        سلام و عرض ادب استاد بافرانی گرانقدر خندانک
        بسیار خوشحالم که بعد از چند ماه باز هم سعادت این را دارم که شعر زیبایتان را با افتخار بخوانم.
        مثل همیشه عالی بود.تصاویر بکر،ساختاری منسجم ،زبان به روز و...
        بسیار لذت بردم و بهره مند شدم از تماشای خلق این زیبایی ها
        واقعا دست مریزاد
        امیدوارم که همچنان در آسمان ادب معاصر بدرخشید بزرگوار خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۴۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۵۳
        سلام و عرض ادب جناب دژآگه بزرگوار
        سپاس از لطف نظر و حضورتان
        عیب پوشانه خواندید
        حقیقتا خیلی از جاهای این شعر به دلم نمی نشیند و پر از ایراد است اما شما دوستان عزیز بزرگوارانه نظر لطفتان را نثار سیاهه ی حقیر می کنید
        مرهون مهرتان هستم
        در پناه یزدان پاک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۲۸
        درود بر شما استاد گرامي
        و خواهر ارجمند
        زيباي زيباي زيباي زيبا سروديد
        خواندم و آموختم و لذت بردم
        درود بر شما و احساس نابتان و طبع گوهرافشانتان

        گفتی به چشمت، آب ِحیاتم ولی هنوز
        چشمان تشنه ات به تماشای دیگریست
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۵۶
        سلام و عرض ادب برادر بزرگوار
        سپاس از مهر حضور و نظرتان وهمچنین همراهی دائمتان
        عیب پوشانه خواندید و به مهر
        در پناه لطف یزدان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۵۶
        سپاس از حضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۵۴
        سلام بر استاد بافرانی عزیز

        تک تک بیت ها،زیبا و زیبا و زیبا.
        واقعا عالی بود.
        چه استادانه کلمات را کنار هم میگذارید.
        بعضی بند ها را واقعا کولاک کردید.
        مثل بند مطلع.
        یا این بند:
        هستی ولی نصیبِ من از خنده هات، هیچ
        مشتاقِ خنده های تواَم، اخم می کنی
        از این طرف، زمانه اگر زخم می زند
        از آن طرف، تو نیزه در این زخم می کنی

        با خواندن این قسمت یاد سید مهدی موسوی افتادم،با این بیت از شعر بعد از تو:
        بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم
        با هرکه میشد هر چه میشد امتحان کردم

        یا مثلا در قسمتِ

        دل بسته ای به دشمن و با من به دشمنی
        جَنگَست اگر،.. علیهِ تو کولاک می کنم
        در رزمِ عشق، زورِ مرا دستِ کم نگیر
        تنها به ناز و عشوه تو را خاک می کنم

        تنها به ضربِ بوسه، کمی عطر، یک نگاه؛
        من پای عشق، مثلِ تو از عقلْ، عاجزم
        یادت که هست، اهلِ وِنوسم،.. زنم،.. ولی
        بی رزمگاهِ تخت و بدن، هم مُبارزم


        برایم خیلی جالب بود که زبان زنانه تان را به خورد مخاطب دادید،و فوق از پس این کار برآمدید،تلمیح ریزتان به فیلم زنان مردان مریخی زنان ونوسی،یاد اعتقاد عرفی که زنان در عشق کمتر از عقل بهره میگیرند و بیشتر گوش به احساس میدهند...واقعا عالیست خندانک
        علیرضا آذر هم یک این چنین فضایی را البته با زبانی مردانه بیان میکند

        قد کشیدم سرِ دوشم به لبِ ابر رسید
        سر برآوردم و دیدم که چقدر الوندم

        عهد کردم که اگر پای کسی فتحم کرد
        قامتش را سرِ سبابه‌ی خود می‌بندم

        عهد کردم که اگر دست کسی لمسم کرد
        کولیِ دشت شوم معرکه آغاز کنم

        در دلم آهنِ تَف‌دیده‌ی بسیاری هست
        وای ازآن دَم که بخواهم دهنی باز کنم

        آنچنان مست کنم روح بچرخد در من
        آنچنان نعره زنم سقفِ زمین چاک شود

        آنچنان شانه به لرزانم و هی هی بکنم
        که برای همه‌ی دشت خطرناک شود

        این تهوع که مرا هست تو را خواهد کشت
        آنچه من خورده‌ام از حدِ خودم بیشتر است

        می‌رود بمبِ دلم فاجعه آغاز کند
        هر کسی دورتر است،عاقبت‌اندیش‌تر است

        و یا در تومور دو:
        به خودم آمدم انگار تویی در من بود
        این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود

        پیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
        پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام

        خیلی برای بنده جالب است،شاعران معاصر فوق العاده ی ما از پتانسیل کلمات چه قدر خوب استفاده میکنند،شعرتان عالی بود.
        واقعا لذت بردم.
        من، ساقه ای که نازِ تبر را کشیده است!
        من، آنکه دیر، نیمه ی خود را شناختم خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۱
        سلام و عرض ادب جناب رمضانی
        بسیار ممنونم از لطف نظر وحضورتون و اشاره های خوبتون
        بنده هم اشعار استاد آذر رو بسیار دوست دارم و از ایشون می آموزم
        باز هم منونم از بابت زحمت درج این همه مطلب خوب و امیدوار کننده پای شعر این حقیر
        در پناه لطف حق
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجنون ملایری
        جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۵:۲۶
        بسیار زیبا شاعر
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۲
        سلامت باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی امینی
        جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۱۷
        بسیار زیبا
        تحسین آمیز است خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۲
        سپاسگزارم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سجادمیردادی(درویش)
        جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۳۱
        درود استاد. خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۳
        درود بزرگوار
        همچنان می آموزم
        لطف دارید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۵۸
        لذت بردم بانو
        بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۴۳
        سپاس بانوی عزیز
        محبت دارید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن سرمچ
        جمعه ۸ تير ۱۳۹۷ ۱۱:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۷ ۱۱:۳۰
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا ناظمی ناظم
        پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ۰۹:۴۸
        سلام ودرود برشما
        بانو پور بافرانی گرامی
        شعرتان را خواندم
        بسیار سرایش زیبا وقبل تأملی بود
        عالی وسرشار از مضامین ناب
        بزرگمهر وبرقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        وحیده پوربافرانی
        وحیده پوربافرانی
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۵۸
        عرض ادب
        بسیار سپاسگزارم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8