جمعه ۱۸ آبان
سایلنت شعری از علیرضا مسافر
از دفتر کاکتوس نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۱ فروردين ۱۳۹۷ ۱۳:۳۵ شماره ثبت ۶۴۵۹۱
بازدید : ۶۴۹ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب علیرضا مسافر
|
توی داشبرد پر از پاکت مرگ
چند شاخه گل خشکیده و سرد
بی تو اینگونه ببین چنگ بر آس...
بغض نشنیده و آروم یه مرد
مست کردن وسط هر شب ما
هی تلو خوردن غم توو سرمون
توی هر خنده همش اشک شدن
حالت مسخره ای مثل جنون
توی دریای پر از بغض چشات
خفه کرده خودمو موج غمت
هرکسی دستمو از آب گرفت
گفت : "یک روز خودم میکشَمت"
غرق کردی خودتو توی خودت
خفه بودی ، خفه از صبر و غرور
سینه ی پر شده از کینه و خشم
گونه هات خیس ، لبِت مزه ی شور
میکشیدم به لبم خنجر شعر
حرفِ تو بود ولی از دهنم
می شنیدی تو صداتو از من
گریه میکردی یواش توو بغلم
ناتوان بودم از این حالت تو
هیچ امدادی ازم بر نیومد
وقتی از درد به من می گفتی ...
نه...صدایی از من در نیومد
درد یعنی که عزیزت خسته س
درد یعنی که رفیقت مُرده
نفسش هست و تنش گرمه هنوز
یه نفر شادیِ اون رو بُرده
درد یعنی که دلت زخم شده
و تو از جبرِ سکوت لبریزی
نعره هاتو شب و روز شکل یه سنگ
بی صدا توی خودت می ریزی
علیرضا_مسافر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.