سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 18 آبان 1403
  • روز ملي كيفيت
7 جمادى الأولى 1446
    Friday 8 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۱۸ آبان

      دستهایش

      شعری از

      علیرضا مسافر

      از دفتر کاکتوس نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۰۵ شماره ثبت ۷۹۷۲۹
        بازدید : ۱۶۳۸   |    نظرات : ۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علیرضا مسافر
      آخرین اشعار ناب علیرضا مسافر

      آن دست ها ختامِ هر جنگ در جهان است 
      که هیتلر جلویش آرام و مهربان است 
       
      که ضجه های سعدی ، یا قصه های بعدی 
      از گفتنِ نفوذش ، مغلوب و ناتوان است 
       
      دریای بی کرانه ، جریان رودخانه 
      دنیا بدون آنها ، زندان و پادگان است 
       
      از شهر عشق عطار ، ابیات روی دیوار 
      تا شعر من به جز او ، پسمانده ی دهان است 
       
      من پیش او پریشان ، من دور از او پشیمان 
      هر درد که بگویی در هجر او همان است 
       
      آن دست های زیبا ، افسانه ی مسیحا 
      بر صورت کسی هست ، که فارغ از زمان است 
       
      پاییز یا خزانش ، آرامش میانش ! 
      خیلی عجیب مثلِ ، آغوش مادرانه ست 
       
      اما فقط بدن نیست ، او اهل آمدن نیست 
      او رفتنم بلد نیست ، انگار روح و جان است 
       
      چیزی فراتر از عشق ، و بی هوا تر از عشق 
      اعجاز دستهایش... در مغز استخوان است
      علیرضا مسافر
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۵۴
      بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۵:۲۱
      با عرض ادب
      سروده ای بسیار زیبا
      شاعر بزرگوار
      درود خندانک خندانک خندانک درود
      باقر رمزی ( باصر )
      جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ ۱۳:۵۱

      سلام و دورد استاد بزرگوارم
      تقدیم برای یلدا


      فرهاد

      اى دريغا كز زمان تنها به ما فردا رسيد
      كو رسيد اما چه سودى زو شب يلدا رسيد

      با تو هر دم يار ديرين واژه ‏ام منظور بود
      بى تو اى محبوب خوبان جمله بى‏ معنا رسيد

      جان و دل ار سوخت از سوداى افيون بود و چشم
      چون نظر افكند و نوميد عاقبت اينجا رسيد

      يا رب اين غوغاى بر جا مانده از تقويم چيست؟
      كين زمان در پاى گلها سايه‏ ى يغما رسيد

      دل چه خوش بود از سبويى از مى پيمانه‏ اى
      سنگ جهلى چون شكست پيمانه را صهبا رسيد

      بس كه بر دل وعده‏ ى امروز و فردا داده ‏ام
      دل بهر گل مى‏ رسد گويد كه آن رعنا رسيد

      خار دوران را به چشمم گر نهادند جاهلان
      دم فرو بستم به عزلت گفتم از دانا رسيد

      جام پاكى را به سر كش باصر از لطف خداى
      اين بود پيمان او كو از لب زيبا رسيد

      باقر رمزی باصر
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2