تکرار قافیه در غزل سعدی (چاپ شده در مجله جستارهای ادبی دانشگاه ازاد واحد تهران شمال)
🌺 چكيده:🌺
در اين مقاله كوشش شده است تا از منظري ديگر به قافيه به عنوان يكي از اركان شعر كلاسيك فارسي نگريسته شود. اديبان و سخن سنجان زبان فارسي براي قافيه عيوبي را نشان دادهاند. تكرار قافيه از دبرباز از عيوب قافيه محسوب ميشده است. براي تكرار قافيه درجاتي قائل بودند و آن را به ايطا خفي و جلي و تكرار كامل كلمه قافيه و شايگان تقسيم كردهاند. مشهور است كه شاعران بزرگ ادب فارسي از تكرار قافيه در شعر خود پرهيز كردهاند. در اين مقاله كوشش شده است تا درستي يا نادرستي اين ادعا در غزلهاي سعدي بررسي شود و نشان داده شود كه آيا سعدي در غزلهاي خود قافيه را تكرار ميكرده است يا خير.
🌺
قافيه يكي از اركان شعر فارسي است كه حتي در تعريف شعر از ديدگاه ادبيات اين سرزمين نيز، هماره جايگاهي استوار داشته است.
از صبحدم شعر فارسي تا آنگاه كه زمزمه هاي آغازين نيما و ديگر نوسرايان بالا گرفت. قافيه شكل دهنده بسياري از مضامين و نكته ها و دقايق شعري بوده است و دغدغه قافيه انديشي تا آنجا مي رسد كه نام آوران عرصه ادب را به شكوه وا مي دارد:
قافيه انديشم و دلدار من
گويدم منديش جز ديدار من
در تعريف قافيه اهل ادب اختلاف كرده اند و هر يك تعريفي خاص از آن دارند كه در اين مختصر، مجال پرداختن به آنها نيست.(1) آنچه موجب شكل گيري اين مقاله شد، نكته اي است كه حافظ پژوه معاصر، آقاي بهاءالدين خرمشاهي در كتاب گرانسنگ حافظ نامه و در باب تكرار قافيه آورده اند. «ادب شناسان و قافيه سنجان تكرار قافيه را در غزل كه تعداد ابيات آن علي المشهور هفت تا چهارده مي شمارند، جايز نميشمارند؛ و مشهور است يا از اغلاط مشهور است كه غزلسرايان بزرگ فارسي اين قاعده را رعايت كردهاند، هنوز تحقيق جامع و يا حتي مفردي در اين باب صورت نگرفته كه آيا غزلسرايان بزرگي چون مولانا و سعدي و حافظ اين قاعده را رعايت كرده و از تكرار قافيه پرهيز كرده اند يا خير؟(2)»
ايشان پس از آن، تكرار قافيه در غزل حافظ را به سه دسته خفيف (ايطا خفي) و شديد و شديدتر تقسيم كرده و براي هر يك شواهدي آورده و در انتها به اين نتيجه رسيده اند: «آري با نظر در اين همه شواهد معلوم مي شود كه حافظ اگر عمدي به تكرار قافيه نداشته بوده، بي شك اكراهي هم نداشته است. اما تكرار قافيه نه از حافظ شروع شده و نه به او ختم گرديده، يك شاخه از پيروان سختكوش حافظ، يعني شعراي سبك هندي اين تفنن را به تعمد و تصنع آشكاري كشانده اند تا بدانجا كه در سبك هندي تكرار قافيه نه فقط مباح و حتي ممدوح بلكه از مشخصه هاي اين سبك است، كمتر غزلي از صائب يا عرفي يا ديگر هندي گويان بزرگ هست كه در آن تكرار قافيه نباشد.»(3)
🌺
تكرار قافيه چيست؟
سخن سنجان و ناقدان شعر آنگاه كه كلمهاي به تمامي و يا در كلمات مركب، جزء دوم آن در يك شعر و در كمتر از فاصله هاي معين شده، تكرار شود، شعر را داراي عيب تكرار قافيه مي دانسته و براي آن درجاتي قائل بودند.
شمس قيس رازي در المعجم في معايير اشعار عجم مي گويد:
«ايطاء بازگردانيدن قافيتي است دوبار، و آن دو نوع است جلي و خفي، ايطاء جلي چنانكه بوسليك گفته است:
در اين زمانه بتي نيست از تو نيكوتر
نه بر تو برهمني از رهيت مشفق تر...
و ايطاء جلي از عيوب فاحش است در شعر الا [كي] قصيده دراز باشد. چنانك از بيست و سي بيت كي در اشعار پارسي حد قصيده است بقول بعضي [در گذرد] يا قصيده را دو مطلع باشد [پس] شايد: كي يك دو قافيه در مطلع دوم بازگرداند و تكرار قافيه عروض را از [مطالع] كه ايطاء نشمرند.
و اما ايطاء خفي آن است كي بعضي از حروف زوايد كي در فصل روي برشمرده [آمده است در قصيدهي] مكرر كرده اند [بر وجهي كي ميان هر دو فرقي توان نهاد] جنانك آب و گلاب و كار و كامكار و شاخسار و كوهسار... و بيشتر شعرا در ايطاء آت خفي مسامحت كرده اند چون در قطعهي دو يا سه آرند و بر سبيل ندرت افتد...»(4)
صاحب المعجم در ادامه، ايطاء خفي و شايگان را مترادف آورده و البته متذكر شده است كه «عامه شعرا، قافيه شايگان آن را گويند كي الف و نون جمع در آن مستعمل باشد.»
دكتر سيروس شميسا در كتاب آشنايي با عروض قافيه و در بحث عيوب قافيه مي گويد:
«ايطاء عيبي است كه در قافيه شدن كلمات مركب پيش مي آيد و آن وقتي است كه قافيه تنها براساس تكرار جزء دوم كلمه مركب باشد.
🌺
ايطاء بر دو نوع است:
الف: ايطاء جلي و آن چنان است كه تكرار جزء دوم كلمه قافيه كاملاً آشكار باشد مثل قافيه ساختن بتر (=بدتر) با خوشتر (=خوش تر) و دانشمند با حاجتمند...
ب: ايطاء خفي و آن چنان است كه تكرار جزء دوم چنان آشكار نباشد و اين وقتي است كه كلمه مركب بر اثر كثرت استعمال، حكم كلمه بسيط را پيدا كرده باشد، مثل قافيه كردن رنجور با مزدور و گلاب با غرقاب.
شايگان- معادل فارسي همان ايطاي جلي است ولي معمولاً آن را در مورد تكرار علامت جمع به كار ميبرند.»(5)
دكتر وحيديان كاميار ايطا و شايگان را مترادف يكديگر دانسته و آن را بر دو نوع جلي و خفي تقسيم ميكند و الف و نون جمع را هم در ضمن ايطاي جلي مي آورد.(6)
حاصل سخن اينكه تكرار قافيه در ادب فارسي عيبي محسوب مي گشته(7) ولي اينكه شاعران تا چه حد خود را از اين عيب منزه مي داشته اند جاي بحث و بررسي دارد كه مقالهي حاضر كوشده است مبحث تكرار قافيه را در يكي از اركان ادب فارسي يعني غزليات سعدي بررسي كند.
با توجه به مطالب ذكر شده مشخص گرديد كه در شعر فارسي با سه نوع تكرار قافيه مواجهيم:
1- ايطاء خفي يا تكرار خفيف قافيه كه در قافيه كردن كلمات مركبي پيش مي آيد كه بر اثر كثرت استعمال در حكم كلمه بسيط قرار گرفته اند مثل قافيه كردن شيرين با سيمين
2- ايطاء جلي يا تكرار شديد قافيه: اين تكرار نيز در كلمات مركب پيش مي آيد ولي با اين تفاوت كه در اينجا پسوند كلمات مركب هنوز استقلال خود را حفظ كرده و از كلمه اصلي باز شناخته مي شوند مانند قافيه كردن غرقاب با پاياب.
3- شايگان كه تكرار الف و نون جمع در كلمات قافيه است.
با توجه به اينكه گويا بيشتر از هفت بيت فاصله بين دو قافيه تكراري جوازي است براي تكرار قافيه(8)، ميتوان تكرار قافيه در غزليات سعدي را به شرح زير مورد تحقيق قرار داد.
1- ايطاء جلي به همراه شايگان
الف: با فاصله بيشتر از هفت بيت
ب: با فاصله كمتر از هفت بيت
2- تكرار كامل كلمه قافيه
الف: با فاصله بيشتر از هفت بيت
ب: با فاصله كمتر از هفت بيت
🌺 ردالقافيه🌺
در بحث تكرار قافيه اين نكته نيز قابل ذكر است كه قدما و به تبع آنها ادب شناسان متأخر تكرار قافيه مصرع اوّل مطلع را در آخر بيت دوم نه تنها عيب نمي دانسته، بلكه آن را در شمار صنايع شعري به نام ردالقافيه ميآورند كه به قول دكتر شميسا معلوم نيست در اين صنعت چه لطفي مي ديده اند.(9) در مجموع غزلهاي سعدي 7 مورد ردالقافيه آمده است كه بسامد آن نسبت به ساير موارد تكرار قافيه كمتر است و مي تواند مؤيد اين باشد كه سعدي در بحث تكرار قافيه، حساسيت به عيب يا حسن و يا در شمار صنايع شعري بودن آن نداشته و صرفاً مضمون و به اصطلاح به جا نشستن قافيه او را بر آن داشته كه به تكرار آن دست بزند. مثالهاي ردالقافيه در غزلهاي سعدي به شرح زير است:
1) غزل 169- خواتيم- ص249
ب1- تـرا ز حال پريشان مـا چه غـم دارد؟
اگر چـراغ بميرد صبا چه غم دارد
ب2- ترا كه هرچه مرادست ميرود از پيش
ز بي مـرادي امثال ما چه غم دارد
2) غزل 179- بدايع- ص263
ب1- كيست آن ماه منوّر كه چنين مي گذرد؟
تشنه جان مي دهد و ماء معين مي گذرد
ب2- سرو اگر نيز تحوّل كند از جاي به جاي
نتـوان گفت كـه زيباتر از ايـن مي گذرد
3) غزل 208- بدايع- ص305
ب1- مرا به عاقبت اين شوخ سيمتن بكشد
چو شمع سوخته روزي در انجمن بكشد
ب2- بـه لطف اگر بخرامـد هـزار دل ببرد
بـه قهـر اگـر بستيـزد، هـزار تـن بـكشد
4) غزل 338- خواتيم- ص493
ب1- دليكه ديد كه غايب شدست ازين درويش
گرفته از سرمستي و عاشقي سر خويش
ب2- بدست آنكـه فتادسـت اگـر مسلمانست
مـگـر حـلال نـدارد مـظالـم درويـش
5) غزل 367- طيبات- ص538
ب1- من خود ايساقي از اينشوق كهدارممستم
تو به يك جرعة ديگر ببري از دستم
ب2- هر چـه كوتـه نظـرانند بـرايشـان پيمـاي
كه حريفان ز مل و من ز تأمل مستم
6) غزل 429- غزليات قديم- ص632
ب1- تـو مپنـدار كـزيـن در بـمـلامت بـروم
دلم اينجاست بده تا بسلامت بروم
ب2- ترك سر گفتم از آن پيش كه بنهادم پاي
نـه بزرق آمـده ام تا به ملامت بروم
7) غزل 36- خواتيم- طيبات- ص989
ب1- دوش در صحراي خلوت گوي تنهائي زدم
خـيـمـه بـر بـالاي مـنـظـوران بـالائـي زدم
ب2- خرقـه پوشان صوامـع را دوتائي چاك شد
چون من اندر كوي وحدت گوي تنهائي زدم
🌺
مبحث تكرار قافيه در غزليات سعدي را مي توان مستقيماً از بحث ايطاء جلي يا تكرار شديد قافيه آغاز كرد و آنگاه به تكرار كلمه قافيه يا تكرار شديدتر رسيد. زيرا با بررسي غزليات شيخ شيراز مشخص مي گردد كه تكرار قافيه در نزد او همانند حافظ چندان ناپسند نبوده و هر آنگاه كه مجال سخن تكرار قافيهاي را الزامي ساخته بي محابا آنرا در كلام غزل خويش آورده است بي آنكه انديشهي عيب قافيه بر ضميرش خطور نمايد. به همين جهت از ايطاء خفي يا تكرار خفيف قافيه در غزليات سعدي مي گذرم زيرا همچنانكه در صفحات بعد خواهم آورد او كه گاه عبارت قافيه را با فاصله كمتر از 3 بيت تكرار مي كند روشن است كه از آوردن ايطاء خفي در غزل خويش باكي نداشته باشد به عبارت ديگر ايطاء خفي در غزليات سعدي آنقدر فراوان است كه ذكر همه آنها اين مقاله را بسيار طولاني مي كند. فقط به عنوان نمونه چند مثال را آورده سپس به مباحث ديگر مي پردازم:
شيخ در مطلع غزل 221 طيبات مي فرمايد:
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
عيش خلوت به تماشاي گلستان ماند (10)
با معيارهاي ذكر شده در كتب قافيه بوستان و گلستان داراي عيب ايطا خفي مي باشند ولي سعدي اين دو قافيه را در يك بيت آورده است و اصولاً در بررسي غزليات او ديده مي شود كه هرگاه در غزلي بوستان قافيه شود حتماً گلستاني نيز در پي آن خواهد آمد و همچنين قافيه كردن مستمند و دردمند، چنين و اين و امثال آن نشانگر آن است كه شيخ با آوردن كلماتي كه جز دوم آنها (حروف قافيه آنها) تكراري بوده ولي بر اثر كثرت استعمال در حكم كلمه بسيط شده اند مشكلي نداشته و هر گاه مضمون غزل ايجاب مي كرده از اين قوافي استفاه مي نموده است.
امّا تكرار شديد كلمه قافيه يا ايطا جلي كه نمونه هاي آن بعد از اين خواهد آمد نيز بسامدي فراوان در ديوان غزليات سعدي دارد. اين تكرار قافيه را با فاصله كمتر و بيشتر از هفت بيت مي آورم و آنگاه ادامه مبحث را پي ميگيرم.
1- ايطاء جلي با فاصله بيشتر از هفت بيت
1) غزل 62- طيبات- ص96
ب2- زيباتر ازين صيد همه عمر نكردست
شيرين تر ازين خربزه، هرگز نبريدست
ب9- در دجله كه مرغابـي ز انديشه نرفتي
كشتي رود اكنون كه تتر جسر بريدست
مي توان اين قافيه را تكرار كامل كلمه قافيه هم گرفت زيرا فعل بريدن است كه تكرار شده است. و به همين ترتيب است ساير فعل هايي كه قافيه شده اند و فقط وجه آنها تغيير كرده است.
2) غزل 120- طيبات- ص182
ب1- خبرت هست كه بيروي تو آرامم نيست
طـاقت بـار فـراق، ايـن همـه ايـامم نيست
ب11- سعـديـا نـامتنـاسب حـيـواني بـاشـد
هر كه گويد كه دلم هست و دلارامم نيست
3) غزل 185- طيبات- ص271
ب1- كسي به عيب من از خويشتن نپردازد
كه هر كه مي نگرم با تو عشق مي بازد
ب10- خلاف عهد تو هرگز نيايد از سعدي
دلي كـه از تـو بپرداخت، با كـه پردازد
4) غزل 212- طيبات- ص311
ب1- هر كهشيريني فروشد،مشتريبر وي بجوشد
يا مگس را پـر ببندد يـا عسل را سـر بپوشد
ب8- هر كه معشوقي ندارد، عمر ضايع ميگذارد
همچنان ناپخته باشد، هر كه بر آتش نجوشد
5) غزل 253- بدايع- ص370
ب1- ببوي آنكه شبي در حـرم بياسايند
هـزار باديـه سهلسـت اگـر بپيمايند
ب10- مثال سعدي عودست تا نسوزاني
جماعت از نفسش دم به دم نياسايند
6) غزل 312- بدايع- ص458
ب1- بزرگ دولت آن كز درش تو آيي باز
بيا بيا كـه بخير آمـدي، كجايي باز؟
ب8- عـوام خلـق ملامـت كننـد صوفي را
كزين هوا و طبيعت چـرا نيايي باز؟
7) غزل 336- طيبات- ص491
ب1- رفتي و نمـي شوي فراموش
مي آيـي و مـي روم مـن از هوش
ب11- بلبل كه بدست شاهد افتاد
يـاران چـمـن كـنـد فـرامـوش
ب2- سحـرسـت كمـان ابـروانت
پيـوستـه كـشيـده تـا بنـاگـوش
ب24- سعدي همه ساله پند مردم
مي گويد و خود نمي كند گوش
در اين 4 بيت يكبار كلمه فراموش كه كلمه قافيه است كامل تكرار شده است و بناگوش و گوش نيز داراي ايطا جلي هستند.
8) غزل 369- طيبات- ص541
ب1- چو تو آمدي مرا بس كه حديث خويش گفتم
چو تو ايستاده باشي ادب آنكه من بيفتم
ب8- ز هـزار خـون سـعـدي بـحلـند بنـدگـانـت
تو بگـوي تا بريزند و بگو كه من نگفتم
9) غزل 473- بدايع- ص693
ب1- دي به چمن برگذشت سرو سخنگويمن
تا نكند گل غرور رنگ من و بوي من
ب8- اي گـل خوشبوي من ياد كني بعـد ازين
سعدي بيچاره بود بلبل خوشگوي من
10) غزل 494- طيبات- ص722
ب1- اي يـار جفـا كـردة پيـوند بريده
اين بـود وفـاداري و عهد تـو نديده
ب10- روي تو مبيناد دگر ديدة سعدي
گر ديده به کس باز كند روي تو ديده
11) غزل 538- طيبات- ص786
ب1- گفتم: آهن دلي كنم چندي
نـدهـم دل بهيـچ دلبنـدي
ب10- سعديا دور نيكنامي رفت
نوبت عاشقيست يكچندي
12) غزل 12- طيبات- ص947
ب1- هر كه هر بامداد پيش كسي است
هر شبانگاه در سرش هوسي است
ب9- هـر كجا بيني ايـن چنين كس را
التفاتش مكن كـه هيچ كسي است
13) غزل 42- طيبات- ص999
ب1- خرما نتوان خورد ازين خار كه كشتيم
ديبا نتـوان كـردن ازيـن پشم كه رشتيم
ب13- سعدي مگـر از خـرمن اقبال بزرگان
يك خوشه ببخشند كه ما تخم نكشتيم
14) غزل 52- طيبات- ص1015
ب1- چو كسي درآمد از پاي و تو دستگاه داري
گـرت آدميّتـي هـسـت دلـش نـگـاه داري
ب10- كهزبان خاك داند؟ كه بگوش مردهگويد:
چه خوشست عيش وارث كه بجايگاه داري
سعدي 14 بار با فاصله بيشتر از 7 بيت ايطا جلي آورده است و البته دقت در ابيات مشخص ميسازد كه در بيشتر اوقات مضمون آنقدر لطافت داشته است كه عيب قافيه را تحمل پذير نمايد.
2- ايطاء جلي با فاصله كمتر از 7 بيت
1) غزل11- طيبات- ص 19
ب4- روي خوشو آواز خوش دارنـد هر يـك لذتي
بنگر كه لذت چون بود محبوب خوشآواز را
ب6- شور غم عشقش چنين،حيفاست پنهانداشتن؟
در گـوش نـي رمـزي بگـو تا بركشد آواز را
2) غزل 12- طيبات- ص 20
ب1- دوست مي دارم من اين ناليدن دلسوز را
تا بـه هـر نوعي كـه باشد بگـذرانـم روز را
ب5- كامجويان را زناكامي چشيدن چارهنيست
بـر زمستـان صبـر بـايـد طـالـب نـوروز را
ب6- عاقلان خوشـه چين از سـرّ ليلي غافلنـد
اين كرامتنيست جز مجنون خرمن سوز را
ب9- سعديا ديرفتوفرداهمچنانموجودنيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
شاعر مجموعهاي كامل از تكرار قافيه را پشت سر هم آورده است. روز و نوروز و امروز را مي توان حتي تكرار كامل كلمه قافيه نيز دانست و نيز كلمه سوز و دلسوز نيز تكرار شديد قافيه را در خود دارند اين غزل شايد نمايانگر كامل عدم تقيد سعدي به رعايت عدم تكرار قافيه باشد.
3) غزل 25- بدايع- غزليات قديم- ص 41
ب5- تـرا حـكايـت مـا مختصـر بـه گـوش آيـد
كه حال تشنه نمي داني، اي گلِ سيـراب
ب8- كجـايـي اي كـه تعنّـت كنـي و طعنـه زنـي
تـو بـر كنـاري و ما اوفتـاده در غـرقاب
ب10- اگرچه صبر من از روي دوست ممكننيست
هميكنم بضرورت چو صبر ماهي از آب
غرقاب و سيراب را گروهي ايطاء خفي دانسته اند ولي در اين غزل چون آب نيز يكي از كلمات قافيه است ميتوان آنرا ايطاء جلي و تكرار شديد كلمه قافيه دانست كه به هر حال آنچه كه در سه بيت عملاً قافيه شده است واژه آب است.
4) غزل 27- طيبات- ص44
ب3- از درونِ سـوزنـاك و چشـم تـر
نيمه اي در آتشـم نيمي در آب
ب8- خوي به دامان از بنا گوشش بگير
تا بگيـرد جامـه ات بوي گلاب
5) غزل 29- طيبات- ص48
ب1- متناسبنـد و مـوزون حـركات دلفـريبـت
متوجهّست با ما سخنان بي حسيبت
ب6- عجب از كسي درين شهر كه پارسا بماند مگر او نديده باشد رخ پارسا فريبت
6) غزل 32- طيبات- بدايع- ص51
ب1- معلّمت همه شوخي و دلبـري آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگري آموخت
ب3- تو بت چرا به معلم روي كه بتگر چين
به چيـن زلف تو آيد بـه بتگري آموخت
7) غزل 41- خواتيم- ص 63
ب1- ديــرآمـدي اي نـگـار سـرمـسـت
زودت نـدهـيـم دامـن از دسـت
ب5- چشمت به كرشمه خون من ريخت
وز قتل خطا چه غم خورد مست
8) غزل 53- طيبات- ص82
ب1- ديـدار تـو حلّ مشكـلاتسـت
صبـر از تو خلاف ممكناتست
ب5- ترسم تو به سحر غمزه يكروز
دعـوي بكني كـه معجـزاتست
ب6- زهـر از قبـول تـو نـوشـدارو
فحش از دهن تو طيبات است
تكرار جمع مؤنث عربي كه از ديرباز اين غزل سعدي را به عنوان شاهدي براي تكرار قافيه يا ايطا جلي ميآوردهاند.
9) غزل 57- طيبات- ص88
ب1- هر صبحدم نسيم گل از بوستان توست
الحـان بلبل از نفس دوستان توست
ب6- از رشـك آفتـاب مجـالـت بـر آسمان
هرماه، ماه ديدم چون ابروان توست
تكرار «ان» جمع يا شايگان كه آنرا در مبحث ايطا جلي آورده ام.
(ادامه موارد ايطا جلي با فاصله كمتر از 7 بيت در پانوشت شماره 11)
از مجموع 685 غزل 51 غزل داراي عيب قافيه از نوع ايطا جلي بوده كه 37 بار آن با فاصله كمتر از 7 بيت آمده و 14 بار آن با فاصله بيشتر از 7 بيت بوده است يعني در نزديك به 7% از غزلهاي ديوان سعدي ايطا جلي آمده است. و همانطور كه در نمونه ها ديده شد گاه در يك غزل چندبار اين عيب تكرار شده است. در ادامه تكرار كامل قافيه يا عيب شديدتر قافيه را در غزلهاي شيخ شيراز پي ميگيريم.
3- تكرار كامل كلمه قافيه با فاصله بيشتر از هفت بيت
1) غزل 1- طيبات- صفحه 1
ب1- اول دفتر بـه نام ايـزد دانـا
صانـع پروردگـار حـي تـوانا
ب9- پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت ماوراي فكرت دانا
2) غزل 19- بدايع- ص 31
ب1- كمان سخت كه داد آن لطيف بازو را
كـه تير غمزه تمـام است صيـد آهو را
ب10- به رنج بردن بيهوده گنج نتـوان برد
كه بخت راست، فضيلت نه زور بازو را
شايد چون بازو در بيت 10 مضاف مضاف اليه است و در بيت اوّل موصوف و صفت جوازي بوده است براي تكرار آن.
3) غزل 22- بدايع- ص 37
ب1- من بدين خوبي و زيبايي نديدم روي را
وين دلاويـزي و دلبنـدي نباشـد موي را
ب9- سعديا گر بوسه بر دستش نميياري نهاد
چاره آن دانم كه در پايش بمالي روي را
4) غزل 28- غزليات قديم- ص 45
ب1- سرمسـت درآمـد از خـرابات
بـا عقـل خـراب در منـاجات
ب9- صافي چو بشد به دور سعدي
زين پس من و دردي خرابات
5) غزل 40- طيبات- ص61
ب1- چنان به مويتو آشفتهام بهبوي تو مست
كه نيستم خبر از هر چه در عالم هست
ب8- نگاه من به تو و ديگران به خود مشغول
معاشران ز مي و عارفان ز ساقي مست
6) غزل 73- طيبات- ص113
ب1- ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشكلاست
هر كه ما را اين نصيحت ميكند بيحاصلست
ب11- سعي آساناست با هر كسگرفتن دوستي
ليك چونپيوند شد خود باز كردن مشكلاست
7) غزل 83- بدايع- ص128
ب1- مگر نسيم سحر بوي زلف يار مناست
كه راحت دل رنجور بي قرار من است
ب10- و گر مراد تو اين است بي مرادي من
تفاوتـي نكند چون مـراد يار من است
8) غزل 85- بدايع- ص131
ب1- با همه مهر و با منش كينست
چه كنم؟ حظّ بخت من اينست
ب10- سعديا، تن بـه نيستي در ده
چاره بـا سخت بازوان اينست
9) غزل 91- طيبات- ص 140
ب1- سفر دراز نباشد بپـاي طالب دوست
كـه زندة ابدست آدمي كه كشته اوست
ب10- هزار دشمن اگر بر سرند سعدي را
بدوستي كه نگويد به جز حكايت دوست
(ادامه مثالها در پانوشت شماره 12)
4- تكرار كامل كلمه قافيه با فاصله كمتر از هفت بيت
1) غزل2- طيبات- ص3
ب1- اي نـفــس خــرم بـاد صـبـا
از بـر يـار آمـده اي مـرحـبا
ب5- بار دگر گر به سر كوي دوست
بگذري، اي پيـك نسيـم صبا
2) غزل 6- طيبات- ص10
ب1- پيش ما رسم شكستن نبـود عهـد وفا را
الله الله، تـو فراموش مكن صحبت ما را
ب4- گر سرم ميرود از عهد تو سر باز نپيچم
تا بگويند پس از من كه بسر برد وفا را
3) غزل 8- طيبات- ص 14
ب1- ز اندازه بيرون تشنه ام،ساقي،بيار آن آب را
اول مرا سيراب كـن و آنگه بده اصحاب را
ب5- مقدار يار همنفس چون من نداند هيچ كس
ماهي كه بر خشك اوفتد قيمت بداند آب را
شايد آب در بيت اوّل چون در معني شراب به كار رفته است مجوزي شده است براي تكرار آن.
4) غزل 13- خواتيم- ص22
ب1- وه كه گر من باز بينم روي يار خويش را
تا قيامت شكر گويم كردگار خـويش را
ب3- مـردم بيگانـه را خـاطـر نگهدارنـد خلق
دوستـان مـا بيازردنـد يـار خـويـش را
ب5- رأی، رأی توست خواهی جنگ و خواهی آشتی
ما قلم در سر كشيديم اختيار خويش را
ب11- گرمراد خويش خواهی، ترک وصلما بگوی
ور مرا خواهی رهاكن اختيار خويش را
تكرار دو قافيه متفاوت در يك غزل كه در نوع خود قابل توجه است.
5) غزل 30- طيبات- ص49
ب1- هر كه خصم اندرو كمند انداخت
بـه مـراد خـويش ببايد ساخت
ب7- آفـريـن بــر زبـان شـيـرينـت
كاينهمه شـور در جهان انداخت
6) غزل 33- طيبات- ص53
ب1- كهن شود همه كس را به روزگار، ارادت
مگر مرا كه همان عشق اول است و زيادت
ب7- مـرا هـر آينـه روزي تمـام كشته ببيني؟
گرفتـه دامن قاتل بـه هـر دو دسـت ارادت
7) غزل39- طيبات- ص60
ب1- بي تو نبايد كـه بـه خلوت نشست
حيف بود در به چنين روي بـست
ب6- صبر قفا خورد و به راهي گريخت
عقل بلا ديـد و بـه كنجي نشست
8) غزل 43- طيبات- ص64
ب1- نشايد گفتن آنكس را دلي هست
كه ننهد بر چنين صورت دل از دست
ب6- اگر دوري رود بـي آشتـي نيست
و گـر خونـي بيايـد، كشته اي هست
9) غزل 49- طيبات- صص 76-75
ب1- خرم آن بقعه كه آرامگه يار آنجاست
راحت جـان و شفـاي دل بيمار آنجاست
ب4- آخر اي بـاد صبا بويـي اگر مي آري
سوي شيراز گذر كن كه مرا يار آنجاست
10) غزل 51- طيبات- ص78
ب1- آننهزلفستو بناگوشكهروزستو شبست
و آن نه بالاي صنوبر كه درخت رطبست
ب6- هر كسي را به تـو اين ميل نباشد كـه مرا
كافتابي تـو و كـوتاه نظـر مـرغ شبـست
11) غزل 55- طيبات- ص84
ب1- مجنون عشق را دگر امروز چه حالتست
كاسلام دين ليلي و ديگر ضلالت است
ب5- اي مدعي كـه مي گـذري بـر كنـار آب
ما را كـه غرقـه ايم نداني چه حالتست
12) غزل 58- بدايع- صص90-89
ب1- اتفاقم به سر كوي كسي افتادست
كه در آن كوي چو من كشته بسي افتادست
ب6- سعديا حال پراكندة گويي آن داند
كـه همـه عمـر بـه چوگـان كسي افتادست
13) غزل 68- طيبات- ص105
ب1- چشمتخوشاستوبراثرخوابخوشتراست
طـعـم دهـانـت از شكـر نـاب خوشتر است
ب4- دوش آرزوي خواب خوشم بـود يكـزمـان
امشب نظر به روي تو از خواب خوشتر است
14) غزل 70- بدايع- ص109
ب1- اي كه از سرو روان قـدّ تـو چالاكتر است
دل بـروي تـو ز روي تو طربناكترست
ب3- چست بودستمرا كسوت معني همه وقت
بـاز بـر قامـت زيبـاي تو چالاكترست
15) غزل 77- طيبات- ص120
ب1- بر من كه صبوحي زده ام خرقه حرام است
اي مجلسيـان راه خـرابـات كدام است
ب5- با چون تو حريفي به چنين جاي در اين وقت
گر باده خورم، خمر بهشتي نه حرام است
16) غزل 90- خواتيم- ص139
ب1- سرمست درآمد از درم دوست
لبخند زنان چو غنچه در پوست
ب4- پيش قـدمش بـه سـر دويـدم
در پـاي فتادمش كـه اي دوست
17) غزل 97- غزليات قديم- ص149
ب1- صبحي مبارك است نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درختِ اميدِ وصال دوست
ب7- سعدي! حجاب نيست تـو آئينه پـاك دار
زنگار خورده چون بنمايد جمال دوست
18) غزل 98- بدايع- ص150
ب1- گفتم مگـر بخواب ببينـم خيال دوست
اينك علي الصبّاح نظـر بر جمال دوست
ب5- اي خواب،گرد ديده سعدي دگر مگرد
يا ديده جاي خواب بود يا خيال دوست
19) غزل 105- بدايع- ص160
ب1- آب حيات منت خاك سر كوي دوست
گر دو جهان خرّمست ما و غم روي دوست
ب5- گر متفرّق شود خاك من اندر جهان
بـاد نيارد ربـود گرد مـن از كـوي دوست
(ادامه مثالها در پانوشت شماره 13)
🌺نتيجه گيري🌺
همانطور كه در نمونه ها ديده مي شود در يكصد و هفتاد و هفت غزل سعدي تكرار كامل قافيه به چشم ميخورد يعني نزديك به 27% غزليات داراي عيب شديد قافيه هستند كه نكتهاي قابل تأمل است از اين ميان تكرار قافيه در 67 غزل يعني نزديك به 10% با فاصله بيشتر از 7 بيت آمده است و در بقيه با فاصله كمتر از 7 بيت. يعني سعدي عدم تقيد به عيب تكرار قافيه را با نموداري معكوس آورده است يعني ايطا خفي يا عيب خفيف تكرار قافيه با بسامد كمتري در غزلهايش آمده است حال آنكه تكرار كامل كلمه قافيه با فاصله كمتر از 7 بيت به عنوان شديدترين عيب تكرار قافيه بيشترين بسامد را دارد. اگر ايطاء جلي با فاصله كمتر و بيشتر از 7 بيت را به تكرار كامل كلمه قافيه بيفزاييم سعدي در 239 غزل خويش به نحوي قافيه را تكرار نموده است كه نزديك به 35% كل غزليات مي شود و اگر ايطاء خفي را نيز به اين مورد بيفزاييم شيخ شيراز در 50% از غزلهاي خود اعتقاد قدما مبني بر عدم جواز تكرار قافيه در غزل را بر نتافته و هر كجا كه قافيه را مناسب مضمون ذهن خويش يافته آن را تكرار كرده است حتي با كمترين فاصله ممكن بين ابيات. بنابراين مشخص مي گردد كه علاوه بر حافظ، سعدي نيز اين دستورالعمل قافيه سنجان را چندان جدي نگرفته است و سخن خويش را بالاتر از آن ديده كه در چنبره اين قواعد گرفتار آيد.
بر حديث من و حسن تو نيفزايد كسي
حد همين است سخنداني و زيبايي را
پا نوشت ها:
1- موسيقي شعر- دكتر محمدرضا شفيعي كدكني، انتشارات آگاه، چاپ پنجم، 1376، صفحه 55.
2- حافظ نامه (دو جلد)، بهاءالدين خرمشاهي، انتشارات علمي و فرهنگي، صدا و سيما، 1368، چاپ سوم، جلد دوم، صفحه 838.
3- حافظ نامه، صفحه 849.
4- المعجم في معابير اشعار عجم، شمس قيس رازي، تصحيح علامه قزويني، انتشارات دانشگاه تهران، 1338، صفحه 285.
5- آشنايي با عروض و قافيه، دكتر شميسا، انتشارات فردوسي، 1369، چاپ پنجم، صفحه 107.
6- وزن و قافيه شعر فارسي، دكتر تقي وحيديان كاميار، مركز نشر دانشگاهي، چاپ چهارم، 1374، صفحه 101.
7- همان، صفحه 99 و فنون بلاغت و صنايع ادبي، جلال الدين همايي، نشر هما، چاپ ششم، 1368، صفحه 73.
8- حافظ نامه، ج 2، صفحه 847..
9- آشنايي با عروض و قافيه، صفحه 110 و فنون بلاغت و صنايع ادبي، جلال الدين همايي، صفحه 73.
10- تمام مثالهاي ذكر شده از ديوان غزليات سعدي به تصحيح دكتر خليل خطيب رهبر انتخاب گرديده است.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۴ ساعت 10:38 توسط یوسف علی یوسف نژاد
برداشت از وبلاگ سیاه مشق
سروده هاتان زیباست خوش ریتم و اهنگین چون اجازه نقد دادید در کمال ادب واحترام عرض میکنم در مصراع چهارم اگه به جای (در زدن) به خانه عشق سر میزدید جای دوری نمیرفت و دیگر آنکه در مصراع دهم قافیه تان مکرر نمی شد
حتما نقد مزاح گونه ام را با احساس شاعرانه وخواهرانه تان بخشیده اید
احساس لطیف شاعرانه تان مستدام