سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        حکایت

        شعری از

        فرامرز شعبانی

        از دفتر مثنوی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ ۱۶:۵۸ شماره ثبت ۶۴۲۱۹
          بازدید : ۴۹۹   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرامرز شعبانی

        مرغ مکاری به آواز قشنگ
        هستی خرگوش میبردی بچنگ
        می شنید خرگوش تا آواز او
        از خودش بیخود شدی با ناز او
        مرغ میرفت خانه خرگوش مست
        می ربود از خانه او هر چه هست
        فیل عاقل چون بدانست راز را
        در پی مرغک روان کرد باز را
        باز مرغک نزد فیل آورد و گفت
        بازگو از آنچه میبردی به مفت
        چون تو مرغی ابله و پست و حقیر
        می رباید نان ز دامان فقیر
        فیل عاقل گر دهد فرمان مرا
        می ستانم بی درنگ بال تو را
        گفت مرغک گوش کن اینک جواب
        تا بود حکمت مطابق بر صواب
        گفتی من نادانم و مکار و پست
        میخورم نان از فریب تنگدست
        آنچه گفتی هستم اما نیستم
        باید از خرگوش پرسید کیستم
        گر بخوانید محکمه خرگوش را
        فاش سازد قصه خاموش را
        چون شنیدید از زبانش راز من
        این شما و این پر پرواز من
        فیل عاقل داد فرمان بر همه
        آورند خرگوش را در محکمه
        چونکه خرگوش آمد و مرغک بدید
        غصه و غم از دلش شد ناپدید
        رفت و گفت ای مرغ خوش آواز بخوان
        تا شوم مست و خراب از عمق جان
        تا نوایت هوش از من در ربود
        مال تو در خانه ام ، بود و نبود
        فیل عاقل چون بدید این ماجرا
        گفت اینک بشنوید رای مرا
        آنکه میدزدد زکس با اختیار
        او گنهکار است و بد فرجام کار
        چون رباید مال را با اذن او
        نیست جایز آبرو بردن ازو
        حکم انصاف است و میگویم بحق
        هردو را باشد رهایی مستحق
        گفت در دل فیل عاقل این سخن
        ابلهان هستند در هر انجمن
        تا بود خرگوش ابله در میان
        کی بچسبد پوستی بر استخوان
        ابلهی را گر مجازاتش کنی
        کی توان تغییر در ذاتش کنی
        آنکه انعام درونش را شکست
        بل اذل بسیار می بیند که هست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ۱۹:۰۰
        سلام

        عالی و ارزشمند

        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ۲۱:۴۲
        استاد گرامی سرکار خانم حسین زاده سلام
        آنچه اجازه داد در جمع شما اساتید چیره دست حضور پیدا کنم یاد گرفتن است لطفا راهنمایی فرمایید سلامت باشید ممنونم .
        ارسال پاسخ
        حدیث ابراهیمی (سوگند)
        پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ۰۹:۵۲
        سلام و درود بر شما شاعر و استاد بزرگوار
        واقعا نمیدانم چه بنویسم و چگونه توصیف کنم حسم را با خواندن سروده ی نابتان.
        واقعا عالی بود، هم قافیه بندی و وزن شعر، هم توصیفات زیبا، هم موضوع جذاب، هم روش زیبایتان برای بیان موضوع.
        قلمتان همیشه پر توان و سبز باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ۲۱:۳۸
        خواهر گرامی سرکار خانم ابراهیمی سلام ؛
        از تشویق از روی لطف جنابعالی سپاسگزارم قصد یادگیری از اساتید بزرگوار چون حضرتعالی است لطفا نواقص بنده را تذکر فرمایید زنده باشید ممنون .
        ارسال پاسخ
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        جمعه ۱۷ فروردين ۱۳۹۷ ۱۷:۰۵

        شاعر گرانمهر
        جناب فرامرزشعبانی
        با سپاس از آفرینش این اثر زیبا و پند گونه که به نوعی فاخر ضرالمثل عامیانه اس( تا خر در جهان است مفلس در امان است) و شایدم وصف الحال بخشی از جامعه ٬ که هنرمندانه به تصویر کشیده لید.
        متشکرم
        کسب فیض شد
        سلام
        فرامرز شعبانی
        فرامرز شعبانی
        جمعه ۱۷ فروردين ۱۳۹۷ ۲۱:۴۷
        استاد عزیز جناب آقای پارکی سلام ؛
        قدم رنجه فرمودید، اظهار لطف اساتید بزرگوار چون جنابعالی برای حقیر ارزشمند است، از راهنمایی بنده را محروم نفرمایید زنده باشید .
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        جمعه ۲ دی ۱۴۰۱ ۲۲:۱۸
        سلام و عرض ادب و احترام
        خدمتتان استاد ارجمند

        جدا کیف کردم از داستانی که با پرداختتان در شعر خیلی گیرا نتیجه ی مهمی را ارائه کرد

        درود ها خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5