بی تقصیرم... بابا.
تابه بود و روغن اویلا
و تخم های چاق دایناسور.
ویار نیمرو از یادم برد
که هنوز کشف نکرده آتش را
این جمشید هر جایی.
......
می دانی بابا؟
مسئولیت قتل دایناسور ها را
ناقص الخلقه ای بر عهده گرفت
به نام پراید.
چشم آبی ها بی گناهند.
و پمپ های بنزین
انگشت به دهان
تف می اندازند بر شش های نفس ها مان هر شب.
......
راستی بابا
باز هم دهن کج کرده به اعجاز
چاقوی تا دسته ی پیر طوسی.
حالا
کافر شده دستان این رستم.
و من
سیاه پوش هرزگی در مرگ سهراب.
ابراهیم هم بریده بابا
سر های وعده ی خرمن امساله ی ما رادیشب.
.........
خلاصه بابا جان.
بادبانمان... ترشیده
در حسرت یک باد.
نهنگ خورده
جینا رابا بعد از آدمک چوبی.
قطع شده
یارانه ی چنگیز و نادر.
فیل ها بی عاجند و
خر ها همه شاخ انگار .
اما
نگران نباش.
بر می دارند صفر های ریال و
کلاه ماه را فردا.
آتش کشف شده در هسته ی یک بمب.
ورستم دوباره بار دار خواهد شد
کاش .. بابا
هیچوقت....
سوار نمیشدی بر گرداب کشتی نوح
.......................................................................................ارادتمند .شاهرخ
جالب و زیبا ست