يکشنبه ۴ آذر
(طنز)جیگر طلا شعری از علیرضا دادگر
از دفتر مجسمه عشق نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ۲۲:۲۰ شماره ثبت ۶۲۶۳۴
بازدید : ۱۸۳۹ | نظرات : ۶۰
|
آخرین اشعار ناب علیرضا دادگر
|
دختری را دیده اند
رو سری بر سر نداش
ابروانش پاک پاک
رختهایش چاک چاک
غنچه ای بودن لباش
بینی اش را کنده است
دو هواکش زد بجاش
فاق او تا زیرزمین
کفشهایش جابه جا
آمده از ناف چین
بردنش در پاسگاه
اعتراض نا به جا
تا که بعد از وارسی
رازها شد برملا
او پسر بود ای خدا😐😐😐
او پسر بود ای خدا😐😐😐
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد گلم ممنون از توجهتون 🙌🌷 | |
|
سپاساستاد گرانقدرم | |
|
سپاس استاد عزیز | |
|
سلام استاد امید چشماتون زیبا میبینه | |
|
ممنون🙄😊🌷🌷🌷 | |
|
متشکرم | |
|
سپاس استاد ارجمندم | |
|
آخ آخ آخ الانم هستند🙈🙈🙈 ممنون از توجهتون استاد عزیزم | |
|
سپاس خواهر گرامی | |
|
درود بر شما استاد گرانمهرم اری اری گول زده | |
|
ممنونم خواهر عزیزم | |
|
سلام استاد رفیعی عزیزم نفرمایید منم از شما متشکرم خعلی زیاد | |
|
سلام دوست عزیزم اری اری اخر ولی فهمیدن دیگه | |
|
سلام سعیدجان هر چیزی که از اخلاق و ارف دور باشه قابل مسخره کردنه | |
|
سپاس استادم | |
|
ممنون سینا جان شما هم موفق و سربلند باشید | |
|
ممنون استاد عزیزم لطف کردید | |
|
درود بر خواهر عزیزم ممنون.لطف کردین | |
|
ممنون دوست عزیزم خیلی لطف کردی محمد جان.بازم سر بزن | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام شیطون
طنازی می کنی همیشه