سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
مریر
لغتنامه دهخدا
مریر. [ م َ ] (اِ) به لغت مصر، مرار است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به مرار شود.
مریر
لغتنامه دهخدا
مریر. [ م َ ] (ع ص ) تلخ . ج ، مِرار. (ناظم الاطباء). || مرد توانا و بازهره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || محکم و استوار: أمر مریر. (از اقرب الموارد). || رسن سخت تافته و دراز باریک . (از منتهی الارب ). رسن که لطیف و نرم و دراز و سخت تافته با...
مریر
لغتنامه دهخدا
مریر. [ م ُ رَی ْ ی ِ / م ُ رَی ْ ی َ ] (ع ص ) نعت فاعلی و مفعولی از مصدر ترییر. رجوع به ترییر شود. || آنکه از فربهی در اذیت باشد. (ناظم الاطباء).
مریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] marir عزم و آهنگ.