چهارشنبه ۱۴ آذر
|
دفاتر شعر جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
آخرین اشعار ناب جلال سلطانیا (فریاد تا همیشه)
|
نفس باقی نماند و راه باقی ماند
رهایی را به دلها آه باقی ماند
شبانه کاروان تشنه ره گم کرد
که یوسف اندرون چاه باقی ماند
مقدر نیست گویا فرصت دیدار
شمیم یار بر درگاه باقی ماند
چو آزادی گریزان شد از این وادی
به دلهامان غمی جانکاه باقی ماند
برای باز فکر آسمان جرم است
برای بز چریدن گاه باقی ماند
هزاران گنبد و گلدسته برپا شد
خدا اما به آتشگاه باقی ماند
فتاد ار تاج اما باز شاهی باز
به روی شانه ی آن شاه باقی ماند
یکی روباه دیدم تاج شاهی داشت
پس از مردن همان روباه باقی ماند
به کفش دیگری راه بلندی نیست
که کوته تا ابد کوتاه باقی ماند
تن چرکین به از طینت چرکین
که بدخواه تا ابد بدخواه باقی ماند
گرفتم باز از بلبل گرفتی گل
تو آن ابری که رفتی، ماه باقی ماند
چو « لا اکراه فی الدین »شیخ معنی کرد
خیانت کرد و لا اکراه باقی ماند
به جز "فریاد" راهی تا رهایی نیست
ز کوه صد ستمگر ، کاه باقی ماند
.
پ ن : شب خوابم نمیگیرد اگر یکنفر بودنم را نخواهد
تو بگو حال کسی را که شهر ، بودنش را نخواهد..
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
زیبا قلم زدید