سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سوگ

        شعری از

        محمد ترکمان(پژواره)

        از دفتر تا غروب . . . نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۶۱۳۴۹
          بازدید : ۷۷۸   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        به سوگِ عروس سیاه بختی نشسته ام
        که سیاهه اش
        تنها
        تب خال لبِ صدفِ مرده ای بود
        و مهرش
         یک ستارهِ دریاییِ یخ زده بر گردن آفتاب !
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۳:۱۶
        درود و هزاران درود بر استاد مهر پرورم جناب ترکمان عزیز همیشه گفته ام بسیار می شود از مدرسه قلم خوبتان اموخت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۰۶:۵۸
        سلام خندانک
        بسیارزیبا خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۳۶
        درودوارادت استادبزرگوارم خندانک
        سلامت واستوار بمانید خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۳:۰۷
        درود استاد عزیز
        غمگین و زیباست خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۰۷
        سلام
        اعتراف میکنم استاد که سروده هایی را از شعر شما الهام گرفته ام
        ممنون از اینکه اجازه میدهید بخوانم خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۴۸
        سلام بر استادترکمان عزیز زیبا بود بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۴۳
        درود استاد گرامی

        بسیار زیبا و عمیق خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد ترکمان(پژواره)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۱:۳۰

        ... سلام
        " به انگیزه های شخصی " این نقد شاید موجب پشیمانی منتقد مربوطه باشد دیگر اما به لحظه ها پیوسته که نه قابل برگشت است و نه تکذیب؛؛؛ لذا به همین سبب به ایشان مدیونم و از شما حاضرین ممنون...

        ... و اما در ادامه ببینید و درود بفرستید به مولف مرده و منتقد زنده...

        نویسنده : طاهره(میترا)عرب
        یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ
        سلام جناب ترکمان (پژواره)عزیز

        شعر سوگ شما، همانطور که از اسمش پیداست؛ تمامن سوگ است و غم./ تمام واژه ها یا خود بار غم و انرژی منفی را با خود دارند و یا با ترکیبشان با این گونه واژه ها دارای بار منفی شده اند (مثل عروس + سیاه بخت یا صدف + مرده و...).
        خواندن این شعر، خواننده را هم به سوگ می نشاند. و این هنر شاعر است که توانسته خواننده را در این غم، شریک خود سازد. اگرچه من زیاد با اشعار به این شدت غمگین، موافق نیستم. و این بحثی است جدا....
        به سوگ عروس سیاه بختی نشسته ام،
        که سیاهه اش تنها
        تب خال ِ صدفِ مرده ای بود
        سیاهه به معنای نوشته و یا صورت حساب و ریز کالاهای فروخته شده است و می تواند شامل هر نوشته ای بشود. کاغذی که به وسیله ی قلم سیاه برآن چیزهایی نوشته شده باشد.
        این سیاهه دراینجا چه می تواند باشد؟؟ قباله و قرارداد ازدواج؟ و یا بدلیل بار منفی که در درون خود دارد، طلاق نامه؟ و یا .../ اما به دلیلی که بعد از آن مَهر آمده، پس باید بیشتر یادآور همان ابتدای ازدواج باشد؛ که احتمالن می تواند به قراردادِ عقد و پیمان هایی که بسته می شود، برگردد و یا به لیست جهاز.../ اما از نظر حقیر، بیشتر باید جهازیه باشد. که بار معنایی سیاهه به معنای لیست و صورتحساب با لیست خریداری شده ی جهازیه هماهنگ تر است و نیز به قرینه ی تنها که به دنبالش آمده.... یعنی می توانست شامل چیزهای بیشتری هم باشد. اما این عروس تنها یک چیز با خود داشت:
        تب خال ِ صدفِ مرده، ترکیب استعاری جدید و جالبی است. تب خال که می دانیم در اثر شدتِ حرارت و تب، بروز می کند. شاید بتوان صدف را استعاره از دل گرفت که گوهر احساس و عشق را در درون خود دارد و این تب ِ عشق باعث تبخال شده است. اما چرا تبخال بر روی دل مرده...؟ پس این دل روزی زنده بوده و عاشق و آثار عشق را هنوز با خود دارد، اما دیگر دلی است مرده.... اما فعل جمله بود است. یعنی در زمان ازدواج، دلش مرده بود. زمانی عشقی پرحرارت داشته اما وقتی به خانه ی بخت رفت، این عشق را نداشت و یا نه عشق را داشت، اما افسرده بود؟ این با هم جور در نمی آید... بهرحال با خود عشق مرده ای را برد که همین علت آن سیاه بختی است.
        شاید عاشق کس دیگری بوده اما به خانه ی کس دیگری رفته و یا.... و بوجود آمدن این سوال ها هنر این شعر است. شعری که خواننده را درگیر خود می کند...
        صدفی که در دل دریا بود و تب عشق، مُهری بر لبش نشانده بود، اما وقتی از دریا بیرون آمد، خودش مرده بود و تنها آن تبخال بود که خودنمایی می کرد
        گویا عروس با ازدواج، آزادی دریائیش را از دست داد و این باعث مرگش شد...

        اینکه می گویند شعر را نباید معنا کرد، همین است. این شعر در عینی که با ما زیاد حرف می زند، اما اگر بخواهیم بگوییم چه می خواهد بگوید، کمی سخت است. مهم این است که مارا با خود همراه می کند. و در وسعت زیادی می شود به آن اندیشید که نباید با معنا کردنش، محدودش کرد. و تنها قصد من از این نقد تفسیری، روشن شدن همین مطلب است و بیان اینکه یک شعر خوب می تواند چه عمقی را در خود داشته باشد. مثلن همین انتخاب واژه سیاهه... می توانست چیز دیگری باشد.. اما شاعر با دقت این واژه را آورده که هم بصورت ایهامی به مطلب مورد نظرش اشاره داشته باشد و هم بار معنایی سوگ را...
        تبخال صدف مرده هم همین طور است!
        سوگ- سیاه بخت- سیاهه- مرده / این مراعات نظیر است + ایهام و استعاره (چه تشبیهی و چه مکنیه) + تصویر سازی از چیزی غیرممکن و پارادکسی (صدف مرده ای که تبخال زده).... و این یعنی شعر خوب و قوی
        و مَهرش
        یک ستاره دریایی ِ یخ زده
        بر گردن آفتاب
        این بخش شعر را هم نباید با معنا کردن، محدود کرد
        این هم یک تصویرسازی است از یک چیز غیرممکن! بر گردن آفتاب که گرما دارد، یک ستاره دریایی یخ زده را می شود نشاند؟؟
        چقدر این زیباست! چقدر خوب توانسته بد بودن و بی سود بودن یک مهریه را برای یک عروس با این پارادکسیکالی بودن ترکیب، نشان دهد! مثل گردن بندی به شکل ستاره دریایی که به ظاهر زیباست، اما به دردی نمی خورد و عیاری ندارد...
        تنها کلمه ای که به نسبت بار مثبت دارد آفتاب است! و در اینجا عروس و آفتاب یکی هستند. ولی در ترکیب و جای قرار گرفتنشان در شعر، به خوبی معنای سوگ و یأس و غم را با خود دارند...
        مَهر این عروس چه بود؟ چیزی که به دردش نمی خورد ستاره دریایی یخ زده. چرا دریایی؟ چون وقتی از دریا بیرون بیاید، او هم مرده! و چرا یخ زده؟ چون این هم نشانه مرگ و غم است! و چرا بر گردن آفتاب؟ چون یخ آن باز می شود و مردگیش عیان و فسادش به زودی برملا ... چرا بر گردن؟ چون می خواهد آویزان بودن را نشان دهد!
        مُهری که بر سینه ی آین آفتاب خورده و نشان سیاه بختی! و باری است به گردنش که خلاصی از آن ندارد و گردنش را شکسته! مَهری است که سود که ندارد، ضرر هم دارد. گویی یخی است که به جنگ آفتاب آمده...
        از نظر من این ستاره دریایی به داماد بر می گردد... همان چیزی که باعث سیاه بختی عروس شده! همان عشق مرده...
        جالب است که هم جهازیه و هم مهرش هر دو از دریا هستند؛ اما هردو مرده! صدف دریایی و ستاره دریایی دو موجود دوست داشتنی و زیبا و زینت بخش!... برای یک عروسی که گویی خود یا دریاست ویا دریایی!! تب خال و آفتاب هم هردو بر آمده و حاصلی از یک منبع گرما!
        عروس و سیاهه(جهازیه) و مَهر هم یک جور دیگری مراعات نظیر است...
        صحبت زیادی در مورد این شعر می شود کرد که مجال گفتنش نیست و دوستان را هم خسته می کند.
        شاید تنها ایرادی که بتوان به این شعر گرفت، مبهم بودن آن است. و این که هر خواننده ای نمی تواند به خوبی با مفهوم درونی شعر ارتباط برقرار کند...
        بله این یک شعر نماد گراست. شاعر سعی کرده دردِ درونش را با انتخاب واژه های کلیدی و نمادین و با ترکیب سازی و تصویر سازی خاصی مثل یک تابلوی نقاشی مبهم که در دل خود هزار حرف دارد، بیان کند... یک اثر ادبی! اما تأثیر گذار هم برای خاص و هم عام!
        گویی شاعر به مخاطبش می خواهد بگوید که او چون آفتابی بود که برای یک داماد، عروس شد، عروسی که عشق را با دل دریائیش آورد؛ اما داماد با یخی که بر سینه ی او گذاشت و قدرش را ندانست، او را چون صدف مرده ای کرد که هنوز داغ آن عشق بر \"لبش\" خودنمایی می کند. و این تبخال اصل موضوع است. لب ِ این صدف را نشانه رفته! صدفی که درّ و گهر بیرون می داد... اما لبش را دوختند و داغ به لبش نشاندند تا دیگر حرف نزند... اگر شاعر به خودش اشاره دارد... پس این دُر شعرهایش است و این تبخال حاصل داغی که بر دلش گذاشتند و آزردندش و حال چون صدف مرده ای شده....
        دوستان چرا من این همه حرف می زنم؟
        یکی نیست به من بگوید خاموش! بس است!.....؟؟؟؟؟
        این من نیستم! این شعر است که می گوید بگو! مرا ببخشید از این اطناب و پرحرفی

        درود بر این شاعر بزرگ و توانا
        احمدی زاده(ملحق)
        احمدی زاده(ملحق)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۴:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۳۷
        درود ارجمند

        پاینده باشیبد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۶:۴۷
        درودها استاد گرامی خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۳۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        علی   صادقی
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۱۶:۵۷
        درود بر شما بزرگوار...........هم شعر وهم کامنت را کاملا خواندم

        شعر همین است......انچه مخاطب برداشت میکند شاید اصلا منظور شاعر نبوده
        به عنوان مثال استادی عرض میکرد که غزلهای حافظ را که تفسیر میکنند باور بفرمایید اگر حافظ از گور بر می خواست تعجب می کرد ومی گفت که منظور بنده اصلا اینها نیست که ..................../
        شعر در هر قالبی باشد چون سخن دل است ..کلامش هم الهام است
        پس موقعی که سروده شد ومنتشر یافت دیگر متعلق به شاعرش نیست
        حسب الحالی است برای همه.....

        ببخشید خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۰:۳۰
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد خسروی فرد
        پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ ۲۲:۳۹
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        حمیدنوری(احمد)
        جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۵۸
        درود استاد
        بسیار پرمعنی بود
        خندانک خندانک
        احمد خدادادی دهکردی
        جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۲۶
        درودبراستادترکمان بزرگواربسیارزیبا بودسروده شما
        احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5