چهارشنبه ۲۸ آذر
غزل کوچه شعری از فردوس اعظم
از دفتر دفتر ابرهای آبی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۱ ۰۷:۵۴ شماره ثبت ۶۱۲۶
بازدید : ۱۷۸۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب فردوس اعظم
|
دیریست پا نماندم بر آستان کوچه
افتاده دور و محجور من از زمان کوچه
در عمق سینه ی او ثبت است خاطراتم
یک عالمی نهفته اندر میان کوچه
من دور گشته بودم یا دور گشته بود او
گم کرده ام زمانی نام و نشان کوچه
بر روی شانه هایم پُر یادگاری رفته
من می کشم همیشه بار گران کوچه
دستان سرد کوچه خالی تر از همیشه
سیبی نمی شود دید در روی خان کوچه
در باغ خانه ی ما انگور و ناک خام است
نقصی دگر ندارد این باغبان کوچه
بر روی فرش کوچه کس پا نمی گذارد
بر گوش خاطراتم آید فغان کوچه
من بارها رسیدم تا حرف دل بگویم
قفل خموش دارد باب زبان کوچه
چشمم ستاره چیند در آسمان، ولیکن
من تا سحر ببینم خواب شبان کوچه
در پشت کوهی دوری با خود نشسته ام من
اما خبر ندارم از دوستان کوچه
روزی دوباره آیم خاک درش ببوسم
هرگز نمی توان رفت از دو جهان کوچه
از تو جدا نبودم ، ای یادگار عمرم
با من بمان همیشه تا می توان کوچه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.