کاش پرنده بودم .......
هر سو بال می گشودم
هر روز بودم سویی......
نزد عزیزم به کویی.......
گاهی می رفتم ؛ مشهدالرضا
زائرش بودم و ؛بود رضا....
پرمی زدم ؛ دور آن گنبد دوار
می چرخیدم به دور حرم و زوار
گوش می دادم ؛ راز و نیازها
دعاها و نجوا و شکوه ها....
برپنجره فولاد ؛ مرغ آمینی...
که دعا می کرد زائر غمگینی
می رفتم ؛ ایوان اسمال طلا
با نوای رضا رضا آن بالا
می شنیدم ؛ از شفایافته ها
ازشادی و فریاد و ناله ها
می نشستم ؛ در صحن سقاخانه
صحنی که نذرکرده اند؛ درآن دانه
پرمی کشم به ایوان گوهرشاد
برای دعای ندبه که آرد باد...
روم ؛ برگنبد آبی وزیبا....
به زیبایی ؛ چون ؛آسمان مینا
همه زائران ؛ می خوانند.....
امام را به آنچه در دل دانند
ای رئوف و ای ضامن آهو
برمانظری کن ؛ مانند آن آهو
بیماران ما را شفا ده.......
حاجات ما را ؛ روا ده......
کاش ؛ چون کبوتران حرم...
پرنده ی جلد بودم و محرم..
ای باغبان بیرون شو؛ از خواب و رویا
کبوتر حرم کجا و تو کجا......
96/1/27