جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
|
´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
دنیای غم بود و، تمامِ لحظهها، دلگیر؛
گویا برای ماندنِ کودک، زمان شد دیر!
🌷
در دستِ تو، آن کودکِ ششماهه عطشان بود؛
نامردمان آبش ندادند و، زدندنش تیر!
🌷
آیا چه بود آخر، گناهِ کودکی معصوم؟
کاین سان برایش، تیر گردیده، به جای شیر؟
🌷
آن بیمروّت، مردمانِ دلسیاهِ بد،
کردند، روی تارِ ظلمت را، سفیدِ سیر!
🌷
آن لحظه که، خونِ زلالِ کودکِ خود را،
تا آسمان پرواز دادی؛ لحظهی دلگیر،
🌷
از شرمساری، آسمان، گویا زمین افتاد؛
گردون شد از بالا شدنهای خودش هم، سیر!
🌷
تعظیم کرده، آسمان نیز از شکوهِ عشق؛
گردیده پیشاپیشِ آن ششماهه سر بر زیر!
🌷
در سوگ و ماتم شد، نهانِ آسمان انگار؛
از، ابرِ غم، پوشانده شد، سرتاسرش؛ چون قیر!
🌷
بسیار، سنگین است داغِ کودکی، اینسان،
خم شد، از این غم، قامتِ مادر، به سانِ پیر!
🌷
در ماتمش، شیون کند، با درد و با اندوه،
جنبندهای کاو، ضجهاش بشنید؛ حتی شیر!
🌷
احساسِ هر، انسان، کند شیون؛ زند، افغان؛
اشکش روان؛ برّندهتر، از تیغهی شمشیر!
🌷
زهرا حکیمی بافقی، (الف_احساس)
التماس دعا!
´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.