پنجشنبه ۲۹ آذر
تنهــــــــــــا شعری از محمد_نوروزی
از دفتر نازنین نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۰ ۱۳:۰۷ شماره ثبت ۵۸۹۹
بازدید : ۶۲۶ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب محمد_نوروزی
|
نمیدانم چرا امشب زمین و آسمان تنهاست
ستاره در هوا تنها فلک تنها جهان تنهاست
گل پژمرده ی در کنج غربت اینچنین میگفت
کجا منزل کنم در خاک که خاک بوستان تنهاست
بهاران رفته از این شهر کجا عطر گلی یابم
که ذر این دشت بی حاصل نوای بلبلان تنهاست
صدای تک تک ساعت که از ویرانه می آید
به ما دارد چنین گوید زمین تنهاست زمان تنهاست
چرا در خلوت ما شب نمی گنجد به تنهائی
غمی دارم در این دنیا که شام عاشقان تنهاست
بهانه میکند این دل هوای کوی او دارم
چرا جانان نمی آید نمی داند که جان تنهاست
امیدی از خدا دارم که یابم آسمانم را
ذر این منزلگه ی غربت صدای کاروان تنهاست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.