جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آن سرش هست به سوی شهری
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آبادی ما زیباست و باصفاست
مردمی دارد جنس دلشان از جنس دل آیینه ها
آینه دلشان که معمولی نیست
نه غبار می گیرد ،نه گردو خاکی
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آن سرش هست به سوی شهری
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آبادی ما زیبا ست و باصفاست
مردمی دارد، یکسره در رازو نیاز
دستانشان مثل باغ هایشان ،سر سبز و باز
قلبهایشان مثل گل سرخ دشتهایشان سرخ سرخ
قدم هایشان در هر کار خیر مثل باد سر کوی و گذرشان تندوتند
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آن سرش هست به سوی شهری
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آبادی ما زیبا ست و باصفاست
مردمی دارد،در خانه هایشان به سوی هر غریبه باز باز
نان سر سفره هایشان گرم گرم
آب سر سفره هایشان سرد سرد
آسمان روزشان همیشه صاف و آبی و آفتابی
آسمان شب شان ستاره باران است ومهتابی
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آن سرش هست به سوی شهری
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آبادی ما زیبا ست و باصفاست
مردمی دارد ، شبها ،با دلی آسوده از رنگ و ریا
به خواب می روند به امید طلوع صبح فردا
جاده ای هست دراز
این سرش هست به سوی آبادی
آن سرش هست به سوی شهری
جاده ای هست دراز
آن سرش هست به سوی شهری
مردم آبادی ما،سالهاست گذرشان به سوی شهر نیفتاده است
امیر ابوالفتحی (بینوا)
1396/4/18