سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جاده

        شعری از

        امیر ابوالفتحی

        از دفتر بی خط نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۴۴ شماره ثبت ۵۷۲۸۳
          بازدید : ۷۲۰   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیر ابوالفتحی
        آخرین اشعار ناب امیر ابوالفتحی

        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آن سرش هست به سوی  شهری
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آبادی ما زیباست و باصفاست
        مردمی دارد جنس دلشان از جنس دل آیینه ها
        آینه دلشان که معمولی نیست
        نه غبار می گیرد ،نه گردو خاکی
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آن سرش هست به سوی  شهری
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی  آبادی
        آبادی ما زیبا ست و باصفاست
        مردمی دارد،  یکسره در رازو نیاز
        دستانشان مثل باغ هایشان ،سر سبز و باز
        قلبهایشان  مثل گل سرخ دشتهایشان سرخ سرخ
        قدم هایشان در هر کار خیر مثل باد سر کوی و گذرشان تندوتند
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آن سرش هست به  سوی شهری
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آبادی ما زیبا ست و باصفاست
         مردمی دارد،در خانه هایشان  به سوی هر غریبه باز باز
         نان  سر سفره هایشان گرم گرم
         آب سر سفره هایشان سرد سرد 
        آسمان روزشان همیشه صاف و آبی و آفتابی
        آسمان شب شان ستاره باران  است ومهتابی
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آن سرش هست به  سوی شهری
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آبادی ما زیبا ست و باصفاست
        مردمی دارد ، شبها ،با دلی آسوده از  رنگ و ریا
         به خواب می روند به امید طلوع صبح فردا
        جاده ای هست دراز
        این سرش هست به سوی آبادی
        آن سرش هست به  سوی شهری
        جاده ای هست دراز
        آن سرش هست به سوی شهری
        مردم آبادی ما،سالهاست  گذرشان به سوی شهر نیفتاده است
        امیر ابوالفتحی (بینوا)
        1396/4/18
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۶:۲۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر ابوالفتحی
        امیر ابوالفتحی
        چهارشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۶ ۰۵:۳۰
        سپاس گزارم،بانوی واژها خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آزاده بازوبند
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۳:۲۸
        مردم آبادی ما،سالهاست گذرشان به سوی شهر نیفتاده است خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر ابوالفتحی
        امیر ابوالفتحی
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۲۲
        درود فراوان خانم بازوبند،سپاس گزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نیره ناصری نسب
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۱۸:۴۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار
        سلامت و پاینده باشید همیشه بنگارید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر ابوالفتحی
        امیر ابوالفتحی
        سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۰۱
        سپاس گزارم خانم ناصری نسب خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۶ ۲۳:۲۹
        این سرش هست به سوی آبادی
        زیبا بود .......
        امیر ابوالفتحی
        امیر ابوالفتحی
        جمعه ۱۰ شهريور ۱۳۹۶ ۰۱:۳۲
        خیلی خیلی سپاس گزارم خانم حاجیان،شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7