دوشنبه ۳ دی
رازچشمات شعری از زهرانجفی
از دفتر سبددلتنگی من نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۱۷ شماره ثبت ۵۶۶۹۹
بازدید : ۶۴۰ | نظرات : ۱۸
|
|
دیشب ازچشم توخوندم
که هنوزم بادل من
سروسری داره چشمات
***
ته اون گردی مشکی
یه سکوت پررازه
یه کتاب پرقصه
پس هرراز نگاته
***
شیرینه حرفای ساده ت
مث رنگ دوچشاته
عسله یاکه نباته...
میشه دید از ته حرفات
که چقد راهی عشقی
باهمه خستگیاتم
نمیخوای کم شه تب عشق
نمیخوای باشه بی عشقی
می دونم دست خودت نیست
آخه ذاتت پره مهره
تودلت غم داری اما
میاری خنده به چهره
***
غم وحرفات باشه بامن
خستگی ت سهم دل من
هواموداری هنوزم
دارمت...یارعزیزم
اگه که ابری وساده م
خوبیات مونده به یادم
یادمه آتیش چشمات
تب مهروتونفسهات
***
دلوبسپربه ترنم
به همین بارش ساده
به تب دستای سردم
شدم ازلاله کمی پر....
***
کی میگه زندگی تلخه
دل من روشنه آخه
آخرش سهممون عشقه
***
نگوازحادثه دوری
نه که درگیرغروری
میدونم خیلی صبوری
تویه کوه پرنوری
|
|
نقدها و نظرات
|
درودوسپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ترانه زیبایی است