فرشته ی آرمیده در خون
چه کسی تورا مجبور کرد اینگونه بمیری
دیگرهیچ پرنده ای در این شهر نیست
دیگر هیچ چراغی درشب این شهر روشن نیست
چه کسی تورا مجبور کرد در این شهر تاریک بمیری
فرشتگان و ستارگان هر شب بر این شهر تاریک میگریند
اتاقت خراب شده
آیا این یک رویاست
چشمان مادر بر ستارگان مانده
آیا این یک رویاست
اتاقت پر از قلب و ستاره بود
دفتر مشقت خاکستر شده
عکسهایت خاکستر شده
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
چه کسی تورا مجبور کرد در این شهر تاریک بمیری
خورشیدِ فردا برایت یک رویا بود
در انتظارِ خورشیدِ فردا بودی
در انتظار صبح مدرسه بودی
در یغمای زردِ خلبانانِ الکلی
مرثیه ی هزار غروب میخوانم
بر تار تنهایی ی دستانم
باران میبارد
چه کسی چتر روی اتاقت خواهد گرفت
اما من میگریم
شهر بیگناهِ مقدس
بیگناه ترین نقطه ی زمین
چه کسی آسمانِ تورا پر از بمب کرد
چشمان من دیگر نور ندارد
اندوهناک ترین دوشیزه ی قرون و اعصار
چه کسی تورا مجبور کرد اینگونه بمیری
ستارگان جنوبی گریه میکنند
زمین ها زیرِ پایم خراب میشوند
پرندگان دیگر به این شهر نمی آیند
همکلاسهایت زیرِ آوار ماندند
گوشواره ات در کدام ویترین
در کدامین شهرِ عقابان ظاهر خواهد شد
قابِ خونینِ عکست
در طلوع نمایان شد
ماه بودی در میان رزها
عکس پدر با خونت رنگین شد
آیا این یک رویاست
همه چیز در نگاهِ تو بود
به پیچکِ دیوارِ اتاقت پیوند خورده ام
دست هایم نصفه اند
کدامین خلبانِ الکلی اتاقت را خراب کرد
آیا برج های الکل یک رویاست
دیگر از کوچه های زیتون عبور نخواهی کرد
آیا این یک رویاست
خلبانِ کوچه ی الکل
در شهرِمنفورِ عقابان کجاست
چرا تو را اینگونه در شهرِ تاریک کشت
شکسته خواهند شد الکل و پروازها
مرواریدی بر موهایش بسته بودم
گیسوان ِشما برای من یک رویاست
من دیگر دختر ندارم
دخترم دیگر مدرسه ندارد
از کوچه ها ی زیتون دیگر عبور نخواهد کرد
زیتون زارهای اقیانوسیِ شما برای من یک رویاست
اتاق دخترم تاریک شد
میز ناهار شما برای من یک رویاست
نئون های عبث شما برای من یک رویاست
برج های عبثِ شما یک رویاست
روسری مشکی اش پر از خون شد
لباسهای رنگینِ شما یک رویاست
زیتونِ جلوِ اتاقش خاکستر شد
زیتون زارهای شما یک رویاست
در طلوع
سرخی خونش بر پنجره ظاهر شد
پنجره های سفید شما یک رویاست
اما من میگریم
مرثیه ی هزار غروب میخوانم
بر تار تنهایی ی دستانم
در شهرمقدس
آب ما نبود جز اشک
طلای ما شنزار
دخترم در تاریکی شهر در خون تپید
نقاشی ِ خلبانانِ الکلی روی پنجره ی اتاقش
قرمز بود
رنگِ قرمز کتابهای شما
برای من یک رویاست
دیگر فریب گلهای شما را نمیخوریم
زنبقِ خونینِ ما میزند فریاد
گم نخواهیم شد دریغمای زردِ شما
اما من میگریم
آسمان آبی
برای من یک رویاست
لای انگشتانت
گل گیلاس میرویید
گیلاسهای اقیانوسی تان
برای من
یک رویاست
پنجره ی سوخته ات در طلوع نمایان شد
پنجره های شما برای من یک رویاست
اما من میگریم
عکست را در ماه میجویم
در آسمان دنبالِ عکست میگردم
برای خلبانانِ الکلی
آسمانِ آبی
رویای برج های الکل
شرارتِ الکل
باغ های اقیانوسیِ انگور
یک رویاست
پروانه های باغچه سوختند
کتاب و چای و فنجانت کو
پر از خون شد وادیِ احسان
دستهای تو هم بازیِ گیسوانم بود
چه کسی اشک هایم را پاک خواهد کرد
آیا آرزوی دیدنت را بگور خواهم برد
عکسهایت خاکستر شده
فقط برای تو
قدمهای عدالت را
اینک من مسافرم
از شهر چشمان تو
از اتاق پر نورِ تو
ایا این یک رویاست
آه.....
دست ها برخاک می سایم
در پرواز دوباره ی خلبانانِ الکلی
آیا این یک رویاست
چه کسی رنگین کمان را از تو گرفت
یاس بر موی افشانت می نشاندم
تاری از مویت کجاست
کدامین دست
مِهرِ رنگین را از گلِ رویت گرفت
آیا من زنده ام
آه ...از این بغض گران
خنده های ارزان شما یک رویاست
محراب رستگاریِ من
رستگاریِ شما یک رویاست
نگاهم به تو که میرسید
می شدی دریا
دریاهای خونینِ شما یک رویاست
از چشمانم شادی نخواهید دید
چشمهای گرانیتیِ شما در شهرهای نئون یک رویاست
با اشکِ دیده نگاه میکنم زمین
باران سرزمین های شمالی یک رویاست
بوی خون در خانه ام پیچیده
بوی گلهای شما یک رویاست
مومن نخواهیم شد به گلهای شما
زنبق تنهای من
میزند فریاد
اما من میگریم
زنبق تنهای من
میزند فریاد
اندوهناک ترین دوشیزه ی قرون و اعصار
همه ی قهرمانان فریاد میزنند
روسریِ مشکیِ فرشتگانِ ما رنگین شد
شهرهای رنگینِ شما
هواپیماهای ناپالم
برج های عبث
یک رویاست
حسین شفیعی بیدگلی
با مهرِ بیکران ....تقدیم به کودکان مظلوم و آسیب دیده ی سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.