سینی آیات
از امشب
کبوتران خسته و گرسنه ی صداقت
بر لبه ی
پنجره های اذانِ التماسِ افطار می نشینند
و برای دانه ای لحظه شماری می کنند .
پنجره ی آبی نعمت را باز بگذارید .
سفره ی رازِ دلِ افطار را
در عمق آسیب پهن کنید .
نزول سینی آیات روحانی
و کریستالِ نبات شاخه و زعفران
با چاشنی ربنای شجریان و گلاب
خوردنی ست .
با شنیدن ربنا
بگذارید بغضتان بشکند .
و راه گریه را نبندید .
ما سرگردانان قبیله ی نابینایان
به رایحه ی مائده های سماوات محتاجیم .
پدرم !!
یادش بخیر!!
قبل از جشن رطب خوران در هر رمضان
به برادرش
موذن زاده ی اردبیلی خوش آمد می گفت .
در پیشِ جانمازِ ایمانش زانو می زد
و از راه تسبیح شاه مقصود
به مقصودِ شاهِ خوبان می رسید .
زمانیکه از زخم و رنج دوران
به پا بوسی اش رفته بودم را
از یاد نمی برم
چه واقعه ی تلخی
وحی منزل در زیر بغل راست او
و سجاده ی نیاز زیر بغل چپ
به خودشان می بالیدند .
وای خدای من
فکرش آزارم می دهد .
پدر . . . .
با سینه ی سوخته ات آشنایم . . . . . .؟
این . . . .
این میز نهار خوران است
نه
محراب نماز
باقر رمزی باصر