يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر سعیده سلماسی (سارا)
آخرین اشعار ناب سعیده سلماسی (سارا)
|
می زنی در نرفته ای آقا
تا ابد با جنازه درگیری
تا کجا رفته ای ولی هر شب
پای تاوان لاشه می میری
زنده در انجماد یک بستر
مرگ را کرده ای هماغوشت
فکر کن، تا کجای این قصه
زندگی می کند فراموشت
مرگ یعنی که زخم کاری بود
وقت افتادنت به فحاشی
چشم بستی شکنجه می شد در
..........................لاشی
رد شد از سرخی کمربندت
روی بامت کبوترت، پر ،پر
آسمانت همیشه پاییزی
می رود در هوای دیگر سر
مرگ یعنی سکوت خون گریه
بودنش در قطار اجباری
سرنوشتی به غیر رفتن نیست
مثل این ریل های تکراری
دور از تو نشست و عاشق بود
مرگ یعنی زنی که شاعر شد
عاشقی با مداد و یک دفتر
درد را، هی؛ کشید و ماهر شد
اتهامش خیانتی ذهنی است
حکم اعدام لازم الاجراست
صورتت را عقب نکش آقا
تا تفی می کنی که سر بالاست
#سارا.سلماسی
|
نقدها و نظرات
|
استاد بزرگوارم سید عزیز ممنونم از اینکه منو در جمع دوستان قرار دادین من گمان کنم آلزایمر دارم می گیرم عذرخواهی منو بپذیر خیلی خیلی خیلی ارادت دارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.