يکشنبه ۲ دی
علت ومعلول شعری از قلم صاف
از دفتر ارمغان نوع شعر شعرناب
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۱:۵۳ شماره ثبت ۵۵۷۶۹
بازدید : ۷۹۸ | نظرات : ۶
|
|
خود پنهان که کنی باطن و ظاهربشوم این همه معلولها لکه اشکار کنم علت رسوا بشوم علت معلول جویا بشوم زخم لبالب شدی دردبه این تن شدی قاضی بی اذن بشوم حیران از این بازیها هم قسم و رای بشوم ایه شو م دایه شوم ،من به من اغشته شوم برزمین افتادم و برده شیطان بشوم مهره شدم مهرشدی زیر سندم سوختی خاکستر تو تمبر باطل شدنم شعله شدم داغ شدم سوختم و باران شدم شور شدم ،حرف شدم ، قطره ای از برف شدم ، رعد شدم ، کاه شدم از شهرت کوه ، دغدغه فریاد شدم ، عمق مرداب شدم کور مثل عشاق شدم ، نور شدم ، شمع شدم فتنه به ظلمت شدم ، حرف شدم این همه فزیاد زدم ، شعر بی نام شدم، مسخره عام شدم ،یک تنه بی جان شدم خواب شدم ، صبر شدم تحفه بیمار شدم ، خاک شدم بنده شدم ، از هوس اکنده شدم سیلی زدم صورتم ،سرخ شدم ، داغ شدم ، شوکه وبیدار شدم ، بنده هشیارشدم ، از هوس ازاد شدم باز نشو علت من نقصی پراکنده شوم باز نشو معلولم علت بی منطق خلق بار شوی داس شوم کوه شوی غارشوم جمله شوی نقطه شوم ، راز شوی فاش شوم چشم شوی کورشوم تن بشوی سربشوم راه به اخرببری کوچه بن بست بشوم این همه پایان منم ،مرگ منم ، دارمنم، حرص افتاده به جان منم و ،گر تو شوی حاصل این /جان تمنا بشوم ، شعله سرمابشوم ، جان بدهم ، مهر بدهم یکسره رو باج بدم تاج بدم دست زدل باز بدم ، تا که خدا خنده کند از نمکم شورشود استین برقلمش لم دهد وکیف کند خلقت ازاین بس شود معلول بی هست شود بسکه لبالب منم غفلت و مدرک منم جاذبه شب منم باز بزند ردنور منتی باشی به سرم تاج سرم جان به تنم بود که بودی به تنم علت خلقت که منم تو بشوی تاج سرم تا کمر خم بشوم سجده به خاک تو منم اه که نباشی یه دمم اه نباشی یه دمم قلم صاف
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.