سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 31 ارديبهشت 1404
    25 ذو القعدة 1446
      Wednesday 21 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

        مرگ

        شعری از

        علی عظیمی

        از دفتر حجم یک جمجمه نوع شعر شعر حجم

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۰۰:۲۹ شماره ثبت ۵۵۵۴۳
          بازدید : ۳۲۱۶   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب علی عظیمی

        شبانه روز خواز دیگران پنهان میکردم
        نمیدانستم چه بر سرم خواهد آمد
        فقط زنده بودم و به سختی نفس میکشیدم...
        مرگ!
        مطمئن باش از دهان من صدایی نخواهی شنید
        عمریست که زندگی را واژگون گذراندم
        غیر از سردی, حس دیگری در ارتباط با دیگران ندارم
        این قلب خونین
        به سختی میتپد
        سوگند خاموشی خورده ام
        و حتی صدای افکار بلند پروازانه ام را هم نمیشنوم
        در این تاریکی چراغی می افروزم
        و با لبخندی سرد تاریکی را احاطه میکنم
        به سوی زندگی میخزم
        اعصابم از کار افتاده
        در یک کلام
        زیر و رو شده ام
        اکنون او را ببین
        رنگی به رخسار ندارد
        اما کماکان به هوش است
        گلویش گرفته
        عمریست که واژه ای به زبان نیاورده
        ولی میتواند واژگان را به وضوح از دهان من بشنود
        با این واژگان, از درون ابری که مرا احاطه کرده
        به وضوح میبینم
        کمی تامل کن و نام مرا بخوان
        اکنون دوباره میتوانیم صدایمان را بشنویم
        دستم را به سوی روزی دراز کرده ام
        هنگامی که باد ابر ها را برده
        من با تو ام
        میتوانم نامت را بگویم
        و باز دوباره
        میتوانیم صدای همدیگر را بشنویم.
        در کنجی خزیده
        پرده سیاه و سفید چشمک میزند
        رود بی پایان یاوه و نفرین
        به سوی دریای جلوه های خیالی جاریست
        موجودی که خودش را نابود میکند
        هنوز در انتظار شکستن امواج
        در حصر خشم آتشین بر بلندا ایستاده
        تا بدن تکه تکه خود را به اعماق آتش نفرین شده پرتاب کند
        با این حال
        هنوز پرد ه ی سیاه و سفید در انتظار شکستن شعله ها
        چشمک میزند!...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۷:۵۷
        خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۲۰:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۳:۱۷
        درودها خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۷:۵۰
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سلام و هزاران درود به عزیز فرهیخته ی شعر ناب خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لحظاتی در خدمتتان بودم بهره بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امید وارم تحت توجهات حضرت رب کماکان موفق و موید و منصور باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۰:۰۴
        درودها بزرگوار خندانک خندانک خندانک

        بسیار بسیار زیبا نگاشته اید خوشحال می شوم به خط خطی های من نگاهی بیاندازید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        یک خبر خوب و صاف ااا ندارم از تو ویتکاف ااا خالت بخونه اشهد ااا شوهرکنه تو مشهد ااا تو هم بشی پشیمون ااا یه روز با چشم گریون ااا دلار بیار دل ببَر ااا وگرنه که ور بپر
        سید مرتضی سیدی

        یادم نمی کنی ااا با تکست ااا استیکر ااا حتی یک ایموجی ااا شادم نمی کنی
        شاهزاده خانوم

        یا وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ااا درد دارد که می بینم ااا دیگران یاد عشق هایشان می افتند ااا ولی تو هنوز در عالم بی خیالی طی می کنی
        ساسان نجفی(سراب)

        یاد شهدای خدمت خصوصا سید مظلومان گرامی باد اا هارداسان یعنی کجایی مرد میدان هارداسان اا ای دل غمگین و ای لب های خندان هارداسان اا در کدامین کوچه دنبالت بگردم بعد از این اا در کدامین روستا در زیر باران هارداسان اا خاطرت می آید آن شب را که در مه گم شدی اا تا کجاها رفته بودی ای مسلمان هارداسان اا زیر و رو کردیم و پشت میز عکسی از تو نیست اا با عبای خاکیت استان به استان هارداسان اا آن یتیم آن دخترک آن کارگر آن پیرمرد اا از چه دنبال تو می گردد کماکان هارداسان اا آهنگ هارداسان با صدای مهدی رسولی
        سیده نسترن طالب زاده

        ن کمر بستند بهر کین شهان ترکان پیکاری اااهمه یکدل به خونخواری اااا همه تاجی ز جراری

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1