سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 دی 1403
    20 رجب 1446
      Sunday 19 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        دو چیز در جهان بی انتهاست: عظمت جهان و حماقت بشر انیشتین

        يکشنبه ۳۰ دی

        میگذرد

        شعری از

        صادق عماری

        از دفتر من و تو نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۶ ۲۲:۱۸ شماره ثبت ۵۵۱۰۶
          بازدید : ۷۷۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دفتر من و تو
         
        میگذرد
         
        از خانه بپرس،          تا بگوید
        سازنده ی آن کجا،     چرا رفت
        آثار،   نمانده است،        از او
        در خانه نه بینمش،    زما رفت
        =
        ظالم! ستمت چه شد،  کجائی
        تو فکر        نموده ای    بمانی
        امروز،   ز خاک        کمتری تو
        در غیب شدی،     تو در نهانی
        =
        دانی چه گذشت     بر سکندر
        بر ارتش او،     و هرچه اسبان
        کو آن همه قدرت و چنان زور
        تا کل بشر           بترسد از آن
        =
        دانی  چه وصیتی   که او کرد
        او را    که برند     سوی تربت
        دستش بشود     برون تابوت
        خالی برود           دیار غربت
        =
        دانسته شود      که آن سکندر
        در آمدنش      نداشت هر چیز
        در رفتن او          نه برد چیزی
        پندیست به گوش خود بیاویز
        =
        روزی         بروی بدون ثروت
        یادی نکند،          ز تو خلیلی
        خاکیست  که بر سرت نشیند
        آشفته شوی  تو چون ذلیلی
        =
        آنگه که تو نیز گشته خاموش
        هستی تو جدا    از آن محبان
        نالی    و کسی     تو را نیابد
        کاریست که نیست بدتر از آن
        =
        نعمت که خدا    دهد به انسان
        او را      چو وسیله ای    گذارد
        بشنو تو        حدیث خلقت رب
        گر کِشت نبود،        از چه بارد
        =
        یک چیز شود سبب،   و علت
        مانند زمین خشک و    کم آب
        از ابر   به آن    رسد رطوبت
        بیدار شود زمین از آن خواب
        =
        آنگونه که رزق     عایدم شد
        در راه دگر،      وسیله هستم
        تا زنده شود       فقیر محتاج
        نعمت برسد     به او ز دستم
        =
        یادی تو بکن ز اشک محروم
        بر چهره ی او   شود سرازیر
        اشکی که ز چشم   آن یتیمان
        ازآن که گرسنه ای شود سیر
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ ۱۲:۰۰
        درود گراکمی
        لسیارزیبا و آ موزنده خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ ۰۵:۳۶
        درود برشما

        دستمریزاد

        خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۶ ۰۰:۴۷
        درودها خندانک
        دستمریزاد خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۶ ۰۵:۰۴
        درودتان 🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1