سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        کانتاتایی در کاسابلانکا

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر "مِرلــــــــــــــــــــــوهای کاغذی" نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۶ ۰۰:۲۵ شماره ثبت ۵۴۷۷۵
          بازدید : ۹۷۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        .
        نَـــه !
        هرگِز چنین نبود،
        چنین،تلاطمی شَب-حزن
        که  آهنگهای اقیانوسی زیتونزارانرا
        بر تراکم عُریانی دیواری خزه اندود ،بیاویزند
        .
        .
        .
        بیدِرنگ
        دَر درنگ
        .
        .
        .
        میانِ شمعدانهای بم
        و نطع اساطیر سَرد مِه ،
        به گاه ِ نقره -ریزان قوهای گنگ در آواز ، چُنین!

        هرگِز چنین نبود ،نَرم  و  بیمانند !
        که آبسنگهای شیشه ای لاجورد خدا را
        بِه  آرنج گرم افق بسپارند،

        هرگِز
        چنین نبود !
        .
        .
        .
        و جدال منقوش خون و  خلیج
        دَر اندام  بندرگاه عبوس
        که  از نُتهای کهربایی مُذاب  بِه دقایق  آبها ،
        خَزیده باشَد
         و از آب
        .
        .
        .

         
         
         از مــَن!
        برای تو  هَمیشه  جَبریست
        و زَمین
        و خـــدا

        هَمیشه مرا در فراسوی تو  آفَریده بودند، 
        .
        .
        .
        آزاااد

        این  استعاره ی  عشقرا بیخویشاوندیست  ،از تو!!
        در فراسوی طپش
        .
        .
        .

        از نُخستین  طنین،،،
        در من  چیزی شبیهِ  تو نبود
          و جُز برابری نبود
        .
        .
        .
        از من چیزی چونان تو، نخواهد بود!
        آری!
        همیشه چنین بود
        برایِ اینکه انِسانرا بیاغازم
        زیرا در اعماق یِکائی کَسی نبود،
        بیخویشتن
        .
        .
        .
         
        از قریحه ی بارانی شولای اَرغَوان،

        در فاصله ی معبدی مسکوت
        در مناره های کوهینِ گریستن و نگریستن،

         و از سیلاب جارِ آینِه
        بِه کاسبرگ سپیدیِ  سارنگی کبود
         
         اِی تزاحم  اکناف زرد زنجَره ها  بِه  آزادِگی !
        هرآنچه دیگرگونه از این حضرت عشق!


        ابد بود وُ
        او نبود

        از بی پایانها همیشه چُنین بود

        بسیار سخت چنین بود.
         
        خندانک
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3