اَلسَّلام ای کوثر نابِ وَلا
منبعِ اَنوار واَسرارِ هُـدی
فاطمه ای مَأمَنِ عِزّ وشَرَف
هم وَلا تَحزَن توئیّ و لاتـَخف
حامیِ حقِّ ولی ، بعد از نبی
یا علی گفتی ، ولایت با علی
غاصبانِ منبر و محرابِ دین
کردی افشا در میانِ مسلمین
گر شکستند این قاب و آینه
بانوی انوار وآب و آینه
آخر اینان کـینِـه شان دیرینه بود
مُـشتِـشان بر سینه ی آئیینه بود
از علی تأیید و بیعت خواستند
ناکثان غصبِ خلافت خواستند
سوی بیتِ مقتدای عاشقان
پس هجوم آورشدند آن فاسقان
آتشی در پشت در افروختند
شعله ورشد، تا که دررا سوختند
چون مغیله با لگد در را شکست
پهلوی زهـرای اَطهَر را شکست
میخِ در، جسم و جنینش راشکافت
فضّه با فریادِ واویلا شتافت
بعد از آن بَد ماجرای جان گداز
او فتاد از پا علی را سروِ ناز
# # #
با گل یاسش از آن جور وجفا
این زبانِ حال مولا درخفا:
"ای پرستوی شکسته بال وپر
خود شنیدی مژده ی مرگ از پدر"
کوچ تو خیلی عزیزم زود بود
گرچه قول احمدِ محمود بود
ظالمان نامردمی کردند وبس
غصب حق بعد از نبی کردند وبس
حاصل جمع سـقـیفه در خفا
قتلگاهی شد به روز نینوا
مصلحت اندیشی برخی خَواص،
شد خطا و خاستگاهِ عَمرِوعاص
شدکمان و تیر ملعون حرمله
سازش آن اَشعَری، مرد دله
سَبِّ اولادِ نبی اندر حَـلـَب
شد سکوتِ امّت راحت طلب
هر زمانی فتنه ای گردد به پا
می نماید ناب و ناخالص جدا
این پیام دخت پیغمبر بُـوَد
حق طلب باید که حق محور بُـوَد
غلامرضا مهدوی
زیبا سرودید
قلمت سبز و نویسا