هِفده ی ماهِ ربیع و سالِ فیل
شد ثنا خوان چشمه سارِ سلسبیل
واژگون شد هَربُتی درهر کجا،
لحظه ی مولودِ آن بَـدرُالدّجی
رانده شد ابلیس دون از آسمان،
درشبِ میلادِ آن آرام جان
طاقِ کسری ناگهان ازهم گسست،
چارده دندانه اش درهم شکست
ساوه خشکید و سماوه شد پُرآب[1]
صد مَلَک مأمورِ اِیّاب و ذهاب
سَبعَه ی آتشکده[2] خاموش گشت،
بَعدِ ده قرنی که آذرنوش[3] گشت
موبدان آشفته خواب وخور شدند،
گاهِ رؤیا اَسترو اُشتُر شدند
نوری ازنجدو تهامه[4] شد فراز،
تا به مشرق رفت آن شب از حجاز
تختِ شاهان واژگون شد ناگهان
لال شد هرپادشاهی از زبان
موبدان و کاهنان نادان شدند
ساحران درکارِخود حیران شدند
این همه آیات توحیدی عیان
شد نشان ازخاتم پیغمبران
صد کرامت، معجزه، اِرحاصِ[5] او
خاصِ آن مولا شدو اِخلاصِ او
خانه ی بِنتِ وَهَب امواجِ نور
آمده روحُ القُدُس با شوق وشور
نوری ازدامانِ بانوآمنه
شدفروزان تا سما یک عالمه
آمد آن شَمسُ الضُّحی، بَدرُالدّجی،
مُصطَفی، کَهفُ التُّقی، غَوثَ الوَری
با رکوع و سجده ای آن سروِ ناز
گرچه کودک، سرفراز و در نماز
مهربان ختم رُسُل عَبدِ خدا
خُلقِ عُظمای تمام انبیا
هان محمّد(ص)خاتم پیغمبران
سروَرِ خَـلقِ زمین و آسمان
آیتِ حق ؛ رَحمَةٌ لِّلعالَمین
آن شَفیعِ مُؤمِنات ومُؤمِنین
عالِمِ ناخوانده درسِی ازکتاب،
داد پاسخ هر سؤالِ بی جواب
گرچه وَهمِ ما نگنجد کاین چه هاست
مثنوی گویِ پیمبرها خداست
عالَم از نورِ وجودش سرفراز،
ذِکرِ صلواتش بُوَد با هر نماز
شافِعَت خواهی شود گر، در ممات،
کُن دهان خوشبو به ذِکرِصَلَّواة.
غلامرضا مهدوی آزاد
[1] - خشک شدن دریاچه ساوه همزمان با تولّد پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص)، یکی از روایات مشهور مذهبی است.بر اساس این روایات در شب تولّد پیامبر گرامی اسلام، وقایع معجزه آسایی از قبیل:خاموش شدن آتشکده فارس، فرو ریختن کنگرههایی از طاق کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و جاری شدن آب در رودخانه سماوه اتفاق افتاده است:«فلمّا ولد رسول اللّه(ص)لم یبق صنم الاّ سقط و غارت بحیرة ساوه..»از بحار الانوار، علامه مجلسی، تهران، چاپ آخوندی، ج 15، ص 323-324.
2 - سَبعَه ی آتشکده:[تَ كَ دَ / دِ] (اِ مركب)پرستشگاه مغان و جاى آتش افروختن. بيتالنار. بيتالنيران. آتشگاه : گويند پارسيان هفت آتشكدهء معتبر بعدد هفت كوكب سيار داشتهاند و نامهاى آنها بدين قرار بوده است: آذرمهر. آذرنوش. آذر بهرام. آذرآيين. آذرخرين. آذر برزين. آذر زردشت.
3-آذرنوش.[ذَ] (اِخ) نوشآذر. نام آتشكدهء دوم از جملهء هفت آتشكدهء فارسيان.
4- نجد:[نَ]عربستان سعودى.مركزآن رياض است.تهامة: زمينى مشهوركه مكهء معظمه در آن واقع است.
5- اِرهاص (ع مص) آمادهء چيزى شدن و ايستادن. خوارق عاداتى كه از نبى پيش از ظهور، ظاهر شود مثل نورى كه در پيشانى آباء و اجداد پيغامبر(ص) لايح بود. حادث شدن امرى خارق عادت پيش از بعثت نبى (از وى)، تا بر نبوت او دلالت كند. گفتهاند ارهاص از قبيل كرامات است زيرا انبياء پيش از نبوت در درجه از اولياء كمتر نبودهاند. (تعريفات جرجانى). شرعاً نوعى از خارق عادتست كه پيمبران را پيش از برگزيده شدن به پيمبرى از جانب حقتعالى عطا ميشود و سبب تسميهء آن به ارهاص اين است كه در لغت ارهاص به معنى بناء خانه است كه اين خارق عادت اعلام به بناء خانهء پيمبرى ميباشد. كذا فى حواشى شرحالعقايد. (كشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به معجزه، كرامت و استدراج شود. (لغتنامه ی دهخدا)