دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
آخرین اشعار ناب بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
|
مظلومیت های علی
در دلم شورو هوایی دیگر است ملتهب از زخمهای حیدر است قصه ی تنها شدن، بی کس شدن ضربه بر پیشانی مولا زدن قصه ی صد اتفاق پر خطر قصه ی زهرای اطهر،پشت در قصه ی مظلومیتهای علی میرود تا عرش فریاد ولی قصه ی راز و نیازی پر زتب گر گرفتن سوختن در نیمه شب قصه ی دلداده ای، مردی غریب مانده تنها در شبی سرد و مهیب قصه ی مردی که شب را میشناخت تا سحر صد غصه را او مینواخت واژه هایم سوزش درد است و آه درد هایم را نمیریزم به چاه چاه حتی مونس مولا نبود حرف مجنون نام یک لیلا نبود میروم تا خویش را پیدا کنم بلکه این زنجیرها را وا کنم میروم شاید اهوارایی شدم بلکه در وا شد مسیحایی شدم میروم زیرا کسی میخواندم در وجودم یک نفر میراندم میروم شاید که ره پیدا کنم در کنارش عقده ام را وا کنم عشق مولا شور و غوغا میکند آتشی در سینه برپا میکند
از مجموعه ی اشک های مثنوی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.