یادته اون قدیما خنده وگریه ها مون
مجلسای بی ریا،عروسی وعزامون
ساده و مختصر بود شام عروسیامون
اشکا سرمشک بود، خنده روی لبامون
دست کمش هزارتا، تعداد مهمونا بود
مردا که سیرمیخوردن نوبت خانوما بود
بچه ها تو دست وپا همینجوری ول بودن
با جفتک وسوت وکف،عاطل وباطل بودن
دوره ی این قصه ها گذشته وتمومه
حرف نزنی بهتره میگن آب حمومه ...
دعوتای عروسی، آقا و بانو شده !
کفش زنونه قدش، تا زیرزانو شده
به اتفاق کمتره با متن خانواده
رابطه ها گسسته، تو بطن خانواده
فخرفروشی به هم، مردونه و زنونه
مریضی عجیبِ مردم این زمونه
همه با هم غریبه اَن، کسی نداره به یاد
حتما" باید بپرسی کی عروسه کی داماد!
چند نفری خاص که حسابی گلچین شده
دور میزی میچرخن که خیلی رنگین شده
باچندرقم پیش غذا میرن تو دورِ خوردن
مورد بوده بعضیا رفتن تا مرز مردن
یا توی سالن میشینن یا تو باغ
هم از دهن پایین میدن هم دماغ
می لومبونَن حُـلُـفّی تا خِـرتِناق
سردرنمیارن چرامیشن چاق !؟