دریای عشق
ای نگهت پنجره آفتاب
پنجره بگشای وبه جانم بتاب
ای رخ رعنای توتصویر عشق
ای دل دریای تو تعبیر عشق
سرمه چشم فلک ا زخاک توست
عشق لب داغ و عطشناک توست
نزد تو ایثار به خون میرسد
عشق فراتر زجنون میرسد
باده پرست لب مست تو بود
نیل و فرات وارس وزنده رود
باز بگو قصه آن مشک را
غنچه پژمرده در اشک را
تشنه بریدند اگر از تودست
دست تودستان عطش راشکست
تا به ابد زنده و تابنده ای
لرزه به جان ستم افکنده ای
برسر کوی تو گذر کرده ام
در دل شب یاد سحر کرده ام
ساقی لب تشنه جوابم بده
از عطشت مرده ام آبم بده
آمده ام روی به دریا کنم
تشنه لبم آب تمنا کنم
غوطه ورم درغم و غوغای تو
درلب خشک و دل دریای تو
ای بدنت گشته دو صدچاک چاک
ماه بنی هاشمی تابناک
چشمه ایثاری و چشم وفا
تشنه ای وساقی لب تشنه ها
خشکی لبهای تو دریای عشق
کعبه عشاقی و معنای عشق
می نگرم گریه ناهید را
بر سر نیزه سر خورشید را
پیکر خورشید که در خون تپید
ازمژه سرخ فلک خون چکید
خاک زخون گل شدوآدم گریست
نوح به بغض آمد وخاتم گریست
انچه ببینی غم و وقربانی است
باغ تبر خورده و ویرانی است
خیمه فرو ریخت نمانده کسی
داد ز بی یاوری و بیکسی
مجموعه شاعرشدن برای تو
اصغراروجی (غریب)